مؤلف: سید تقی سیدی
چاپ دوم
به چشمی مومنم اما از ايمانم پشيمانم
از ايمانى كه می گيرد گريبانم پشيمانم
اسير عشق بودم آرزويم بود آزادى
و حالا كه رها از بند زندانم پشيمانم
برايش سوختم كمتر شدم هر روز از قبلم
از اين كه مثل شمعى رو به پايانم پشيمانم
به چشمم وعده دادم باز هم میبينىاش اما
بهزودى میرسد آن روز و میدانم، پشيمانم
نگاهم كن چه میبينى در اين آيينهی عبرت
پشيمانم، پشيمانم، پشيمانم، پشيمانم