نان و شراب
نان و شراب
منتشر شده در ۱۳۹۹/۴/۱۸

رمان «نان و شراب» از سری رمان‌های مشهور جهانی است که توسط «اینیاتسیو سیلونه» به نگارش در آمده؛ رمانی با مفاهیمی آمیخته از سیاست و مسائل عاطفی و مذهبی که در موازات یکدیگر اثری جاودانه را خلق کرده‌اند.
نان و شراب روایت‌گر شرایط سخت و پر خفقان سیاسی و اجتماعی دوران «موسولینی» رهبر جمهوری اجتماعی ایتالیا است. دورانی که به علت شرایط سخت ناشی از رهبری حزب فاشیستی، مردمان بسیاری در وضعیتی اسفناک مجبور به گذران زندگی خود در این شرایط بودند.
این کتاب داستان عصری را حکایت می‌کند که به علت سختی شرایط زندگی مردم در امرار معاش و گرسنه ماندن، توانایی آنان حتی در حد ایجاد یک جنبش و حرکت بر علیه این حزب نبود؛ چه بسا که در چنین شرایطی وجود یک قهرمان برای خلق و شروع یک حرکت ضروری است.
این کتاب از جمله آثاری است که در روند آن، مفاهیمی همچون میهن‌پرستی و عشق به هم‌نوع و کمک به ساخت زندگی بهتر موج می‌زند. مفاهیمی که همواره تلاش نویسندگان و هنرمندان در راستای زنده نگاه داشتن آنها این‌گونه آثار بیاد ماندنی را خلق کرده است. 
این اثر در سراسر دنیا و به زبان های مختلف ترجمه شده و به چاپ رسیده است. در ایران نیز به همت مترجم بنام «محمد قاضی» و نشر «امیرکبیر» به دنیای بازار کتاب وارد شده است.
مطالعه این اثر را به دوستداران آثار کلاسیک و عمیق پیشنهاد می‌کنیم. این اثر هم‌اکنون در ویترین آنلاین «نبض هنر» در دسترس علاقه‌مندان قرار دارد.

بخشی از این اثر را باهم می‌خوانیم:
پدرم الکلی بود و در سن چهل سالگی مرد. چند هفته قبل از مرگش یک شب مرا به نزد خود خواند و تاریخچه‌ زندگی خود را برای من حکایت کرد، یعنی تاریخچه‌ شکستش را. ابتدا از مرگ پدرش، یعنی پدربزرگم با من شروع به صحبت کرد. پدرش به او چنین گفته بود: «من فقیر و ناکام می‌میرم، ولی همه‌ی امیدم به تو است، شاید تو بتوانی آنچه را که زندگی به من نداده است، از او بگیری!» پدر من نیز وقتی حس کرد که اجلش فرا رسیده است به من گفت که حرفی به جز تکرار آنچه پدرش به او گفته بوده است، ندارد: «من نیز ای فرزند عزیزم، اینک فقیر و ناکام می‌میرم. امیدم به تو است و آرزومندم بتوانی آنچه را که زندگی به من نداده است، تو از او بگیری!» بنابراین آرزوها هم مثل بدهی‌ها از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شوند. من اکنون سی و پنج سال دارم، و می‌بینم در همان نقطه‌ای هستم که پدر و پدربزرگم بودند. من نیز آدمی هستم شکست خورده و زنم پا به زا است. فقط همین حماقتم باقی هست که معتقد شوم، فرزندم خواهد توانست آنچه را که زندگی به من نداده است از او بگیرد. من می‌دانم که او نیز نخواهد توانست از این سرنوشت محتوم بگریزد، او نیز از گرسنگی خواهد مرد، یا از آن بدتر نوکر دولت خواهد شد.

 

لینک خرید کتاب: نان و شراب

مولفین و انتشارات
تمامی نتایج پروفایل‌ها
رویدادها
تمامی نتایج رویدادها
در ویترین
تمامی نتایج ویترین