مارک منسن، نویسنده ی کتاب های روانشناسی، اهل ایالات متحده امریکاست. تا کنون چهار کتاب از او به چاپ رسیده است که کتاب های " هنر ظریف رهایی از دغدغه ها" یا " هنر به هیچ گرفتن" و "همه چیز به فنا رفته است: کتابی درباره امید" از پرفروش های نیویورک تایمزه بوده اند. این دو کتاب به همراه کتب دیگر او، به زبان فارسی توسط ناشران مختلف و با چندین ترجمه به چاپ رسیده است.
در سایت نبض هنر نیز، می توانید ترجمه ی این دو کتاب را از انتشارات "نسل نواندیش"، "میلکان"، "کوله پشتی" تهیه کنید.
تفاوت نوشتار منسن با دیگر کتب روانشناسی مرسوم این است که او با کمک طبعِ طناز خود در یک نثر عامیانه، پر از اصطلاحات امروزی از تجربه های خود و ذات انسان، می نویسد. وقتی نوشته های منسن را می خوانید انگار دوست شما روبروی شما نشسته است و به زبان خودتان، با همان اوج و فرودهای صدا، همان دلخوشی ها، ناراحتی ها و تمام مشکلات و حالات روحیِ یک انسان امروزی با شما حرف می زند و شما هم با اشتیاق، همراهی اش می کنید.
او جوانی ست متولد 1984 که شروع فعالیت کاری اش در اوج جوانی، با بحران بزرگ اقتصادی جهان مصادف شد. او خودش در کتابش ذکر کرده که این بحران، نه تنها او را زمین نزد بلکه نقطه عطفی برای زندگی او بود. چرا که فکر می کرد؛ بالاتر از سیاهی رنگی نیست، و حالا که اوضاع اقتصادی جهان تا این حد به هم ریخته، پس به چیزی بدتر از آن نمی شود فکر کرد و فقط می تواند به جلو برود و هر کاری که بکند بهتر از نقطه ای ست که الان در آن هست.
کتب منسن همچنین با نوشته های انگیزشی که اکثرا خوانده ایم، متفاوت هستند، چرا که او از دیدگاهی علمی و روان شناسانه به مشکلات وجودیِ انسان می پردازد. او می گوید ایرادی ندارد که پس از یک شکست، ناراحت باشید و به زمین و زمان بد و بیراه بگویید. همان طور که خودش هم بد و بیراه می گوید و در اسم کتاب هایش هم هویداست اما با تمام این مشکلات، نباید امید خود را از دست بدهید.
برای درک بهتر نوشته های مارک منسن و تغییر حال درونی که به آن نیاز دارید، پیشنهاد می کنم هر دوی این کتاب ها را مطالعه کنید.
بخشی از کتاب "همه چیز به فنا رفته است":
- چه طور میتوانید به کسی بگویید "روز خوبی داشته باشی" در حالی که میدانید تمام افکار و انگیزههای او، در نیاز بیپایان او برای فراموش کردن پوچی ذاتی وجود خودش به عنوان یک انسان ریشه دارد؟
- ما برای این که در زندگی خودمان امید ایجاد کنیم، باید ابتدا احساس کنیم که روی زندگی خود، کنترل کامل داریم. باید این حس در ما وجود داشته باشد که چیزهایی که از درستی و خوبی آنها اطمینان کامل داریم، دنبال میکنیم.
- امید، مانند چاقوی یک جراح، میتواند زندگی یک نفر را نجات دهد و امید، میتواند حیات یک نفر را از او بگیرد. امید میتواند ما را بالا ببرد و یا نابودمان کند. درست همانطور که اعتماد به نفس، اشکال سالم و فاسد دارد و عشق، اشکال سالم و فاسدی دارد، امید نیز اشکال سالم و فاسدی دارد.