«ناجورها»روایت ناتورالیستی زندگی و مرگ آدمهای جامانده و به ته خط رسیدهی جامعهی ماست که از زاویه دید یک راوی ناشناس در بستر زمانی چند دهه روایت میشود.
دزد؛ دریانورد بازنشسته؛ بیمار روانی بستری؛ روسپی؛ سرباز؛ کارگر ساده؛ دختر فراری؛ قاتل؛ نوازندهی خیابانی و آدمهای دیگری با زخمهایی عمیق و عمیقتر که بی آنکه ببینیم و صدایشان را بشنویم؛ کنار ما زندگی کنند؛ عاشق میشوند؛ رنج میکشند و میمیرند...
این کتاب با چهل داستان کوتاه و ۲۰۵ صفحه توسط انتشارات آنیما منتشر شده است.
شما میتوانید تا 12 آذرماه این کتاب را از سایت نبض هنر سفارش دهید و با امضای یادگاری حامد ابراهیم پور دریافت کنید
خرید کتاب ناجورها با امضای حامد ابراهیمپور
باهم برشی از متن یکی از داستانها را مرور میکنیم:
«زُلی خانوم» هفده سالش بود که عاشق «پرویز خوشگله» شد. پرویز خوشگله یکی از زشتترین آدمایی بود که میتونستی روی این کرهی خاکی تصور کنی! با چشمای لوچ و موی فرفری و سوراخ دماغای گشاد، مث سگِ حسندَله مدام سرکوچه و دم مدرسهی دخترونه ولو بود و دایرهی واژگانی وسیعی از انواع و اقسام متلک داشت! دندهش پهن بود و لباساش همیشهی خدا بوی عرق تند و سیگار میداد. معلوم نبود که چی گفت و چطوری زیر پاش نشست که دختره رو از راه به درکرد. یه مدت یواشکی همدیگه رو میدیدن و بعدش با هم شبونه فرار کردن جنوب. ولی چند روز بعد گیر افتادن؛ به زور عقدشون کردن و یه دست و یه پای پرویز خوشگله هم شد مهریهی زلیخا!
«پرویز خوشگله» جز خوردن و خوابیدن و قمار کردن کار دیگهای بلد نبود. «زلی خانوم» اما رفت کلاس آرایشگری و چند صباح بعد تنها آرایشگر محلهی ما شد. همیشهی خدا سرش شلوغ بود و زنای کوچه برای نوبت گرفتن ازش سر و دست میشکستن. همهجور مدلمویی رو هم بلد بود بزنه. از گوگوشی گرفته تا سیبل جانی و فارا فاستی!
خودشم بی برو برگرد مد روزترین زن محله و حتی مناطق اطراف به شمار میرفت! با مانتوهای اِپُلدار گَل و گشاد و موهای مشکردهی کلیپس زدهش الگوی مد زنا و دخترای محل بود و هر لباسی که میپوشید و هر مدل مویی که برای خودش درست میکرد، دو روز نگذشته همهگیر میشد!
اونقدر زرنگ بود که از پرویز خوشگله بچه نیاره؛ ولی به هر دری که زد، نتونست طلاق بگیره. پرویز خوشگله به هیچ قیمتی از تنها منبع درآمد خودش دست نمیکشید... برشی از داستان پرویز خوشگله
ناجورها با امضای حامد ابراهیم پور
منتشر شده در ۱۴۰۰/۹/۶