شناخت‌نامه عزت‌الله انتظامی
شناخت‌نامه عزت‌الله انتظامی
منتشر شده در ۱۳۹۹/۶/۲۶

«آقای بازیگر» لقب هنرمند عزیز کشورمان «عزت الله انتظامی» بود که در سال 1397 دار فانی را وداع گفت و هنرمندان و دوست‌داران بسیاری را با یادگارها و درس‌های به‌جای‌مانده از خود تنها گذاشت.
او متولد سال 1303 در سنگلج تهران بود و در سال 1326 وارد عرصه هنر گردید و پس از تحصیل در هانوفر آلمان در حیطه تئاتر و سینما و بازگشت به ایران، فعالیت حرفه‌ای خود را با پرده‌خوانی در تماشاخانه‌های لاله‌زار آغاز کرد. 
او نخستین هنرمند ایرانی است که توانست در یک جشنواره بین‌المللی جایزه گرفته و برای ایران افتخار کسب کند. 
از فیلم‌ها و آثار شاخص و هنرمندانه‌ی او می‌توان به فیلم‌های «گاو»، «روسری آبی»، «مینای شهر خاموش» و... اشاره کرد. 
کتاب «من عزتم،‌بچه سنگلج» زندگینامه‌ای جذاب و خواندنی از این هنرمند فقید و ارزشمند ایرانی است که به همت «غزاله سلطانی» نوشته شده ودر دو جلد ساده و نفیس به همت نشر سخن وارد بازار کتاب شده است.
خواندن این اثر را به دوست‌داران این هنرمند و همچنین کسانی که در ابتدای مسیر بازیگری و سایر هنرهای مرتبط هستند توصیه می‌کنیم. قطعا دانستن مسیر موفقیت‌های این هنرمند و آموختن از آن، سرشار از تجربه‌های زیبا و مفید خواهد بود.
این اثر هم‌اکنون در ویترین آنلاین نبض هنر در دسترس علاقه‌مندان قرار دارد. 

باهم بریده ای از این خاطرات را مرور می‌کنیم:

«وقتی دیپلم گرفتم به خاطر مخالفت پدرم در بازی کردن من در تئاتر، از خانواده‌ام جدا شدم. در لاله‌زار و در تئاترها پادویی می‌کردم و همچنین در یک قهوه‌خانه هم کار می‌کردم... اسطوره‌ی من استاد «عبدالحسین نوشین» بود. وقتی به خاطر مسائلی مبهم او را دستگیر و به شهربانی بردند به آنجا رفتم و برای آزادی‌اش شعار دادم. من را نیز دستگیر کردند و به زندان انداختند... مدتی بعد با دختری به نام « فلور» آشنا شدم و با او ازدواج کردم... آقای نوشین از زندان فرار کرد و در خانه‌ی ما پنهان شد... مدت چهار ماه در زندان بودم و پس از آزادی به ترکیه رفتم و بعد به آلمان. در آلمان به مدرسه بازیگری رفتم و چند سال بعد به ایران آمدم... در فروشگاه فردوسی کار پیدا کردم اما پس از مدتی از آنجا اخراج شدم!... پسرم «مجید» مشکل کلیوی داشت، دنبال این بودم تا برای درمان به آلمان ببرمش اما نمی‌شد... وقتی حالش بدتر شد، در حال بازی در کار آقای حمید سمندریان در تئاتر شهر بودم، به خاطر وضع مجید تمرکزم را از دست داده بودم و آرام و قرار نداشتم... سمندریان به خاطر من نمایش را دو شب تعطیل کرد... من رفتم مشهد و مستقیم رفتم حرم امام رضا... گفتم امام رضا من مجیدم رو از تو می‌خوام...»

لینک خرید کتاب‌ها:
من عزتم،بچه سنگلج(شناخت‌نامه عزت‌الله انتظامی،نفیس،جلد چرم)
من عزتم،بچه سنگلج(شناخت‌نامه عزت‌الله انتظامی)

مولفین و انتشارات
تمامی نتایج پروفایل‌ها
رویدادها
تمامی نتایج رویدادها
در ویترین
تمامی نتایج ویترین