«به سوی فانوس دریایی» نوشته‌ی ویرجینیا وولف
«به سوی فانوس دریایی» نوشته‌ی ویرجینیا وولف
منتشر شده در ۱۴۰۰/۴/۱

«به سوی فانوس دریایی» اثر شاخص دیگری از نویسنده مشهور انگلیسی، ویرجینیا ولف است که پیشتر کتاب «خانم دالاوی» را از او معرفی کردیم. ولف نویسنده‌ای صاحب‌سبک است که تحولی در سبک نگارش پدید آورد و چنین تحولی را می‌توان در سیر کارهای او دید. همچنین او با ذهنیت فمنیستی خود سعی در به تصویر کشیدن گوشه‌هایی از زندگی زنان دارد که کمتر در مجامع عمومی به آن توجه شده است. «به سوی فانوس دریایی» از جمله این نمایش‌هاست. «به سوی فانوس دریایی» را خجسته کیهان ترجمه کرده و نشر نگاه آن را چاپ و منتشر کرده است. برای تهیه این اثر می‌توانید به ویترین آنلاین نبض هنر مراجعه کنید. 
« زن اگر می‌خواهد داستان‌نویسی کند، باید حتماً پول و اتاقی ازآن خود داشته باشد.» جمله‌ای معروف از ویرجینیا ولف است که بیانگر روحیه حساس و انتقادی او نسیت به زن است. او با تلاش برای تشریح واقعیت‌های درونی زنان توانست تحولی در نظریات جنبش زنان پدید آورد. 
کتاب «به سوی فانوس دریایی» ماجرای یک تعطیلات خانوادگی ظاهرا شاد و در عین حال غمگین است. حس مصیبتی در این تعطیلات و در بستر این خانواده جریان دارد که در قالب مبارزه هر فرد برای زنده ماندن، تأکید بر فردیت و اشتیاق برای عشق بی‌قید و شرط نشان داده می‌شود. اما مسائلی که مطرح می‌شوند از تجربه‌ی فردی فراتر می‌روند و فلسفه، روان‌شناسی و جنسیت را نیز دربر می‌گیرند.
برخی اعتقاد دارند که «به سوی فانوس دریایی» به نوعی تاریخچة زندگی خود نویسنده و در واقع مرثیه‌ای است برای پدرش، سوگنامه‌ای برای برادر مرده‌اش، توبی، و خواهر نیمه جانش، استلا، و برای دوران کودکی‌اش. بخشی از متن کتاب را باهم می‌خوانیم:

«خانم رمزی گفت: «بله، البته اگر فردا هوا خوب باشد.» و سپس افرود: «اما باید سحرخیز باشی.» شنیدن این کلمات برای پسرش شادی خارق‌العاده‌ای به همراه آورد، زیرا گویی از موافقت او برای رفتن به سفر خبر می‌داد و ظاهرا معجره‌ای که سالیان دراز انتظارش را کشیده بود، درپایان تیرگی آن شب و سفر دریایی روز بعد به‌وقوع می‌پیوست. از آن‌جا که حتی در شش سالگی به آن دسته
از افرادی تعلق داشت که نمی‌توانند احساسات خود را از یکدیگر متمایز کنند و اجازه می‌دهند چشم‌انداز آینده با غم‌ها و شادی‌هایش بر آن چه هم اکنون روی می‌دهد سایه بیافکند، از آنجا که برای این قبیل افراد از اوان کودکی هر چرخش احساسات نیروی آن را دارد که لحظه‌ای را که با دلتنگی یا درخشش توام باشد، متبلور و میخکوب کند، جیمز رمزی که بر زمین نشسته بود و عکس‌هایی از کاتالوگ مصور «فروشگاه‌های ارتش و نیروی دربایی» می‌چید، هم‌زمان با شنیدن جمله‌ی مادر تصویر یک یخچال را آکنده از موهبتی بهشتی یافت. شادی بر آن سایه افکنده بود. چرخ دستی،چرخ‌دستی. چمن‌زن, آوای سپیدارها، برگ‌هایی که پیش از باران به سفیدی می‌زدند، کلاغ‌هایی که قارقار می‌کردند، جاروهایی که بر زمین می‌افتادند. لباس‌هایی که خش‌خش می‌کردند. همه‌ی این‌ها چنان در ذهنش پر رنگ و مشخص بودند که زبان مخفی آن‌ها و رمز شخصی خود یافته بود. جیمز به‌نحو سازش‌ناپذیری جدی به‌نظر می‌آمد. با پیشانی بلند و چشمان آبی نافذش کاملا صادق و بی‌نقص می‌نمود و هرچند با به‌ نظر آوردن ضعف انسان اندکی اخم کرده بود. مادر تماشایش می‌کرد و می‌دید چگونه بااحتیاط عکس یخچال را می‌چیند. او را به‌صورت یک قاضی سرخ‌پوش يا به هنگام مدیریت موسسه‌ای بسیار مهم در لحظه‌های بحرانی اجتماعی مجسم کرد.»

لینک خرید کتاب:‌ به سوی فانوس دریایی

مولفین و انتشارات
تمامی نتایج پروفایل‌ها
رویدادها
تمامی نتایج رویدادها
در ویترین
تمامی نتایج ویترین