یوستین گوردر نویسنده نروژی و معلم فلسفه است که پیشتر کتابهای «دختر پرتقالی» و «دنیای سوفی» را از این نویسنده معرفی کردیم. دغدغهی اصلی او انتقال مفاهیم فلسفی به کودکان و نوجوانان است و این کار را با نوشتن رمانهایی با زبان ساده انجام میدهد. «دختر رئیس سیرک» نیز داستانی ساده اما نمادین است که چنین هدفی را دنبال میکند. این کتاب را نازنین عرب ترجمه کرده و به همت نشر نگاه چاپ و منتشر شده است. برای تهیه این اثر میتوانید به ویترین انلاین نبض هنر مراجعه کنید.
«دختر رئیس سیرک» مانند سایر آثار یوستین گوردر تلاش میکند کودکان و نوجوانان را با پرسشهای بنیادین بشر مواجه کند و با زبانی ساده راه نگریستن به جواب را در اختیار آنان قرار دهد. هستی و نیستی انسان و علت وجود، موضوع اصلی کتاب «دختر رئیس سیرک» است. این داستان روایتگر زندگی رئیس سیرک است که سالها پیش دختر خردسال خود را گم کرده است و از این موضوع پریشان است اما چنان غرق دنیای کار خود شده بود که متوجه نشد گمشدهاش در همان سیرک مشغول به کار است. بخشی از این داستان را باهم میخوانیم:
«باز هم مثل همیشه سرم مملو از صداست. حس میکنم تسخیر شدهام و ارواحی سرگردان وحشیانه به من هجوم میآورند و سلولهای زندۀ مغز مرا غارت میکنند ولی ذهن من گنجایش آنها را ندارد پس باید ذهنم را پاکسازی کنم و از شرشان خلاص شوم. ذهنی که مدام سرریز میکند و من که مدام در حال پاکسازی هستم، باید بنشینم و کاغذ و قلم بهدست بگیرم و ذهنم را خالی کنم…
چند ساعتی میشود که از خواب بیدار شدهام، مطمئن بودم مناسب ترین جملات قصار عاشقانه را سرهم کردهام، دستکم برای پند و موعظههای خویشتندارانه جای مناسبی در متن اختصاص داده بودم، حالا آنقدرها هم مطمئن نیستم. ولی از یک بابت تقریباً مطمئن بودم. آن هم اینکه نوشتههایم را میشد با یک شام تاخت زد. اگر نوشتههایم را به یک آدم اسم و رسمدار فروخته بودم شاید در آخرین شمارۀ مجلۀ «کلمات بالدار» به چاپ میرسید.
بالأخره دربارۀ اینکه میخواهم چهکاره شوم تصمیمم را گرفتهام. درحقیقت فقط کافی است به همان کار همیشگیام ادامه دهم. تنها فرقش این است که باید از این راه پول هم دربیاورم. البته اصلاً به شهرت امیدوار نیستم، این توقع زیادی است، ولی میتوانم خیلی ثروتمند شوم.
مرور کردن این دفترچه خاطرات قدیمی بسیار غمگینکننده است. نوشتههای بالا تاریخ ۱۰ و ۱۲ دسامبر ۱۹۷۱ را دارند، آنموقع نوزده سال داشتم. ماریا چند هفته پیشتر به استکهلم رفته بود؛ آن موقع سه چهار هفتهای از بارداریاش میگذشت. تا چند سال پس از آن دو سهباری یکدیگر را دیدیم ولی حالا بیستوشش سال از آخرین دیدارمان میگذرد. امروز نمیدانم او کجا زندگی میکند، اصلاً نمیدانم هنوز زنده است یا نه».
لینک خرید کتاب: «دختر رئیس سیرک»