«تصنیف زندگیای که در بیرون میگذرد
و کودکان، که چیزی نمیدانند،
با شگفتیِ عمیق در چشمها بزرگ میشوند، بزرگ میشوند و میمیرند،
و انسانها هر یک به راهِ خود میروند.
و میوههای تلخ شیرین میشوند
و شبها مثل پرندگان مرده بر زمین میافتند
و چند روزی آنجا میمانند و بعد میگندند.
و همیشه باد میوزد
و ما همچنان چه بسیار کلماتی که میگوییم و میشنویم
و در اندامهایمان خستگی یا لذت احساس میکنیم.
و جادهها از میان چمنها میگذرند
و اینجا و آنجا مکانهایی که پر از مشعل و درخت و برکهاند
و آنهایی که ترسناکاند، آنهایی که مُهلکانه خشکاند.
اینها را برای چه ساختهاند؟
که هیچگاه شبیه هم نیستند و تعدادشان اینچنین زیاد است.
چرا جای خنده را گریه و بعد هم رنگپریدن میگیرد؟
چه سودی است در همهی اینها، و همهی این بازیها،
برای ما که بزرگیم و تا ابد تنها هستیم؟
سرگشتگانی که هیچگاه هدفی نمیجوییم.
چه سودی دارد این همه این چیزها را دیدن؟
و، با این حال، چه چیزها نمیگوید آن کس که میگوید شب،
کلمهای که معنای عمیق و غمی از آن جاری است.
مثل عسلِ غلیظی که از کندویی خالی جاری شود.»
شعری که خواندید از کتاب «سلاوی» انتخاب شده و شاعر آن هوگو فن هوفمنشتال است. این اثر شامل صد شعر از هفتاد شاعر جهان است که گزینش و ترجمه آنها را عباس پژمان انجام داده است. سلاوی عبارتی فرانسوی است به معنی «زندگی این است». این اثر را نشر نگاه چاپ و منتشر کرده و در ویترین آنلاین نبض هنر قابل خریداری است.
سفارش کتاب: سلاوی