«کاظم نظری بقا» از شاعران گرانقدر ایرانی و آذریزبان است که تاکنون اشعار بسیار زیبایی سروده است. اشعار او اغلب در قالب غزل هستند و مضامین آیینی و عاشورایی دارند.
او همچنین مسئولیتهای ادبی و هنری در کانونهای ادبی حوزه هنری استان، تدریس در کارگاه شعر حوزه هنری، تدریس در کارگاه شعر آیینی حوزه و... را برعهده داشته است.
از آثار منتشر شدهی این شاعر میتوان به دفترهای شعر «ترانههای زلال»، «روز دهم»، «اسفار آفتاب»، «زوایای تاریک و روشن» و... اشاره نمود.
«کلیدی که در جیب زنگ میزند» اثری از این نویسنده است که در آن اشعاری از شاعران مشهور آذری زبان توسط او ترجمه شدهاند.
او شعر جمهوری آذربایجان را عین زندگی میبیند؛ از این حیث که شعر آذربایجان آینهی منعکسکنندهی تمام وقایع زندگی است. مبارزه و جنگ و عشق و صلح و... همگی مضامینی هستند که با زیبایی تمام و کمال در اشعار ترکی به تصویر کشیده میشوند. در اشعار آذری میتوان جنگید، میتوان عاشق شد، میتوان دوستی را تجربه کرد و... . شعر آذری خواننده را به چالش عمیق تفکر و اندیشه دعوت میکند و او را به لایههای درونیتر درک کلمات میکشاند؛ به سادگی میتوان گفتن شعر آذری، پدیدهای فراتر از یک شعر است.
در این مجموعه اشعاری از شاعرانی همچون بختیار وهابزاده، رسول رضا، رامیز روشن، خلیل رضا، علی کریم، نریمان حسنزاده و... به چشم میخورد.
اگر علاقهمند به شعر نو هستید، این اثر زیبا را از دست ندهید. مطالعهی این گنجینهی ارزشمند به تمام دوستداران شعر معاصر توصیه میشود.
گفتنی است این اثر به همت نشر «نزدیک تر» روانه بازار کتاب شده و هم اکنون در ویترین آنلاین نبض هنر در دسترس علاقهمندان قرار دارد.
شعری از «بختیار وهابزاده» در این اثر را تقدیم نگاهتان میکنیم:
«دیگر این گونه نمیتوانم ادامه دهم
کافیست
خستهام
دیگر تماماش کنیم!»
با گفتنِ این حرفها سوار اتوبوس شدی
ایستادم
زمان نیز چون من ایستاد،
فکر کردم
نه! او توقف نکرد، بازهم چرخید.
با تو سوار اتوبوس شدم
در یک چشم به هم زدن زمان گذشت،
اختیار از دست رفت، گمان نیز...
این چیست؟
پایم از زمین کنده شد.
ناگهان هرچیز جای خود را عوض کرد،
ایستادم...
پشت سرم راهها سینهخیز آمدند،
ساعت هم وارونه چرخید.
از تو جدا شدم
نفهمیدم چه بودم
حالا چه هستم؟
کوچهها در نگاهام پرتگاه شدند.
آن لحظه که تو را گم کردم
خود نیز بر سر ِ راهها گم شدم.
کائنات درهم پیچید،
دنیا آشفت،
کیست که در گوشام این گونه ناله سر میدهد؟
تو را که در کوچه گم کردم، آرام و قرار ندارم،
تو را اگر در زندگی گم کنم چه خواهم کرد؟
لینک خرید: کلیدی که در جیب زنگ می زند