چشمان آرزو با امضای علی صاحبکار
چشمان آرزو با امضای علی صاحبکار
منتشر شده در ۱۳۹۸/۱۲/۲۸

«چشمان آرزو» عنوان اولین کتاب سیدعلی صاحبکار است که بهمن ماه سال 98 توسط انتشارات نسل روشن به چاپ رسیده است.
صاحبکار در این مجموعه به بیان مسایل عاطفی و احساسی و اجتماعی پرداخته و در تلاش است امید و نقاط روشن را نمایان کند. اکثر اشعار در قالب غزل هستند

شما میتوانید تا 16 فروردین ماه این کتاب را با امضای علی صاحبکار از نبض هنر تهیه کنید. ثبت سفارش از نبض هنر

پشت جلد ای کتاب میخوانیم:
همه ی ما آرزو هایی داریم که برای همیشه آرزو باقی می مانند...
مثل سفر به ماه...
یا راه رفتن روی آب...
چیزهای نشدنی که با نشدن شان کنار می آییم
اما گاهی آرزویمان را جلوی چشمانمان صاحب میشوند و ما می‌مانیم آرزو به دل
طوری که همه ی زندگی مان می‌شود سه کلمه : آرزو، چشم، چشمان آرزو....

شعری از این مجموعه را باهم مرور میکنیم:

صبح شد دیشب نفهمیدم که تو کی آمدی 
گفته بودی " تیر " می آیی ولی " دی " آمدی 

یکصد و هشتاد و یک شب تا طلوع آفتاب 
پا به پای چشمهایی که نمی دیدند خواب، 

خسته و بیدار و تنها،دل غمین و اشکبار 
"پلک" ، ساحل بود و چشمم گردبادی مرگبار 

رحم دشمن هم بیامد این دل بی تاب را 
تو نبودی و ندیدی تشنگی آب را... 

یکسره مانند گیلان ابری اند چشمان من 
تو نبودی که بگیری تیغ از دستان من 

شب که میشد خاطراتت دشمنی ها داشتند 
بعد "شیرین" ، "خسروان" ات خودزنی ها داشتند 

التماس شاهرگهایی که خون میخواستند 
کفری از عمری سکوت اند و جنون میخواستند 

آن دمی که ذهن داغان یاد تو در یاد داشت 
مرگ موش و بوی گنجه یکسره فریاد داشت 

کل اسباب و اثاث خانه رمز آلود راز 
آن طرفتر هم طناب دار می خندید باز... 

پا به پای خاطراتت یکصد و اندی گذشت 
رفتی و من هم زدم دل را به جنگل،کوه و دشت 

آه...طفلک در جوانی و شباب زندگی 
کار و بار دل شده بیچارگی...آوارگی... 

حال بنگر کار او که "صاحب کار" تو بود 
هر شب و روز است نالیدن در این دار کبود 

رفتی و با ناله ی پر سوز این نی آمدی 
آمدی جانم به قربانت ولی کی آمدی؟...

مولفین و انتشارات
تمامی نتایج پروفایل‌ها
رویدادها
تمامی نتایج رویدادها
در ویترین
تمامی نتایج ویترین