نام «محمدعلی بهمنی» برای دوستداران غزلهای عاشقانه و همچنین اهالی و هواداران موسیقی بسیار آشناست؛ چراکه همگان خاطراتی را با اشعار و ترانههای عاشقانهی او در ذهن حک کردهایم:
گفتم بِدَوم تا تو همه فاصلهها را
تا زودتر از واقعه گویم گلهها را
چون آینه پیشِ تو نشستم که ببینی
در من اثرِ سختترین زلزلهها را
سبک و سیاق منحصربهفرد او در غزلسرایی او را از شاعران دیگر متمایز کرد تا آنجا که در کتاب «من زندهام هنوز و غزل فکر میکنم» که شامل 28 غزل است، با برگ برندهی دیگری مخاطب خود را غافلگیر نموده و آن تغییر شکل و شمایل سنتی غزل است که تا پیشازاین دیدهایم.
او با چاپ این کتاب در سال 1388، پس از گذر 38 سال از زندگی حرفهای و هنری خود، نشان داد که باقدرت هنوز هم میتواند روزبهروز به تعداد علاقهمندان این سبک ادبی بیفزاید. این اثر تاکنون بیش از 8 بار توسط انتشارات «فصل پنجم» به چاپ مجدد رسیده است.
نمونهای از غزلهای متفاوت او را در این اثر میخوانیم:
باور کنيد حال و هوايم مساعد است
اين شايعات شيوه برخي جرايد است
يک صبح تيتر ميشوم: اين شخص...[بگذريم]
يک عصر: خواندهايد... وَ تکرار زائد است
من زندهام هنوز و غزل فکر ميکنم
باور نميکنيد، همين شعر، شاهد است
.
.
در غزل زیبای دیگری از او میخوانیم:
مرا ببر به "منم" آن منی که خالق آنی
همان منی که غزل خوب میسرود زمانی
رسیدهام به خودم مثل سایهام که ندارد
بهجز نشانی من در ضمیر خویش نشانی
میان "من" و" خودم" یک هبوط فاصله دارم
به بعد پیری و گمگشتهای به نام جوانی
رسیدهام به صف جسمهای جان شده حیفا
که جسم جان شده را نیست شور خانهتکانی
به خود رسیدن هم نوعی توقف است و سؤال
چرا به پاسخ من لال ماندهاند معانی؟
به من رسیدنم اما رسیدنی است که تنها
تو میتوانی و باید مرا به من برسانی
شما میتوانید آثار ارشمند محمدعلی بهمنی را از صفحه این شاعر در نبض هنر تهیه کنید