«سرود کریسمس» شاهکاری بجای مانده از دنیای ادبیات کلاسیک است که نویسنده آن، مؤثرترین نویسندهی انگلیسیزبان «چارلز دیکنز» است.
سرود کریسمس در سال 1843 به چاپ رسید و موفقیت بسیاری را در میان کتابخوانان کسب کرد. همچنین چارلز دیکنز با توجه به آن که بازیگر و کارگردان تئاتر نیز بود، این اثر خود را در سراسر بریتانیا بهصورت تک نفر اجرا کرد و به خاطر بازی خود در 38 نقش مختلف در این اجرا، مورد تحسین و ستایش بسیاری قرار گرفت.
داستان سرود کریسمس روایتگر تغییر و تحولات مردی به نام اسکروج است که در شب کریسمس رخ میدهد.
اسکروج مردی بسیار ثروتمند، اما خسیس و سنگدل است و همین ویژگی او را شهرهی شهر ساخته؛ در شب کریسمس به مهمانی خانوادگی دعوت میشود؛ اما او به خاطر بیعاطفگیاش این دعوت را رد میکند و تنها به خانهاش برمیگردد؛ اما او تنها نیست، زیرا روح سه نفر از دوستان قدیمی او، به سراغ او آمدهاند تا حامل پیامی برای او باشند.
دیدار با این سه نفر، او را دچار تحولی عجیب میکند که تابهحال تجربهاش نکرده بوده است...
اگر علاقهمند به ادبیات کلاسیک هستید این اثر زیبا را به شما پیشنهاد میکنیم. گفتنی است این اثر با ترجمه روان و زیبای «فرزانه طاهری» و به همت نشر «مرکز» در بازار کتاب موجود است.
برای تهیه آسانتر این اثر و همچنین سایر آثار نشر مرکز میتوانید به ویترین آنلاین نبض هنر مراجعه نمایید.
بریدهای از این رمان را باهم میخوانیم:
«اسکروج خیلی خسیس بود. گناهکار پیری که خیلی حریص و طمعکار بود! مثل سنگ چخماق که هیچ فلزی با برخورد با آن جرقهای تولید نمیکند، سخت و برّنده بود. آدمی مرموز، تودار و منزوی بود. از سرمای درونش صورت پیرش یخزده، بینی نوکتیزش بیحس، گونههایش پر چینوچروک، راه رفتنش دشوار، چشمانش سرخ و لبهای باریکش کبود شده بود. موقع صحبت هم با صدایی خشن و حالتی زیرکانه حرف میزد. انگار شبنمی سرد روی سر، ابروها و چانهٔ لاغرش را پوشانده بود. همیشه و همهجا این سرما را به همراه داشت؛ حتی چلهٔ تابستان هم دفترش سرد بود و کریسمس هم یک درجه گرمتر نمیشد.
گرما و سرمای بیرون تأثیر چندانی روی اسکروج نداشت. نه گرمی هوا به او گرما میبخشید و نه هوای سرد به سرمای او میافزود. بادی با شدتی بیش از او نمیوزید و برف و بارانی مصممتر از او نمیبارید. هوای نامساعد و طوفانی هم نمیتوانست او را از پا درآورد. شدیدترین برف و باران و تگرگ هم فقط بهاینعلت میتوانستند به برتری خود به او ببالند که سخاوتمندانه میباریدند اما، اسکروج هرگز سخاوتی از خود نشان نمیداد.»
لینک خرید کتاب: سرود کریسمس