«رضا امیرخانی» بیشتر به عنوان یک داستاننویس در ایران شناخته میشود. آثار مشهوری همچون «رهش»، «منِ او»، «قیدار»، «نیم دانگ پیونگ یانگ» و ... در ایران بسیار شناخته و خوانده شدهاند. همچنین نام این نویسنده به عنوان منتخب بسیاری از جوایز معتبر محافل ادبی همچون جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران نیز دیده میشود.
اما «سرلوحهها» اثری متفاوت از این نویسنده است که شباهتی با دیگر آثار او ندارد.
سرلوحهها مجموعه یادداشتهایی از رضا امیرخانی است که طی سالهای 81 تا 84 برای نشریه الکترونیکی لوح به نگارش درآمدهاند.
او خود عقیده دارد که این یادداشتها، انعکاسی از اوضاع و احوال جامعه در این سالها، از دیدگاه و قلم یک داستان نویس است. او در مقدمهی این کتاب درباره مضمون کلی یادداشتهای این اثر چنین نوشته است:
«این یادداشتها الزاماً نه ادبیاند، نه فرهنگی؛ نه خط موضوعی واحدی دارند، نه وابستهاند به یک نگاه خاص آییننامهای؛ شاید این پرتوپلاها نموداری باشند از اوضاع جامعه در آن سالها از نگاهِ یک داستاننویس…»
این اثر برگزیدهی 40 یادداشت از میان 80 یادداشت است که به پیشنهاد نشر سپیده باوران تبدیل به کتاب شده؛ جذابیت اصلی این مجموعه، تنوع موضوعات آن است.
اگر علاقهمند به سبک و سیاق نویسندگی رضا امیرخانی هستید، این اثر متفاوت را به شما پیشنهاد میکنیم.
این اثر به همت نشر سپیده باوران منتشر شده و هماکنون در ویترین آنلاین نبض هنر در دسترس علاقهمندان قرار دارد.
بریدهای از این اثر را باهم میخوانیم:
«رفیقی دارم که فوقِ لیسانسِ ریاضی دارد از صنعتی شریف. توی خانوادهای بزرگ شده است که حتا یک بار هم سهواً آب پرتقالِ ساعتِ دهِ صبحش قضا نشده است. تا آن جا که من به یاد میآورم همیشه مرتب و اتوکشیده و دوستداشتنی. چند ماهی است که هر روزِ جمعه میرود گاراژِ حاجی سرکهای توی خیابانِ مولوی. وقتی من هم این خبر را شنیدم کف کردم. اولِ ماهِ ربیع بود که جایی مهمانش بودیم. برایمان فیلمی گذاشت از گاراژ. وسطِ گاراژ موکت پهن کرده بودند. موکتِ قهوهای. انبوهِ تماشاگران دورِ میدان نشسته بودند. رضا سیاه، لاریاش را جلو آورد و خارِ نوک پهن بست به پایش. داور هم جلو آمد و بر کارِ او صحه گذاشت. بعد نوبت رسید به خروسبازِ حاجی مسگری که صاحب خروس بود. لاری حاجی مسگری قهوهای بود. پابلند و قبراق».
لینک خرید کتاب: سرلوحهها