«زیبای سیاه» اثری کلاسیک و ماندگار از نویسندهی اهل انگلستان، «آنا سول» است. این اثر نخستین بار در سال 1877 به چاپ رسید.
داستان زیبای این اثر روایتگر زندگی و رنجهای اسبی وفادار و مهربان و خوشرفتار است که نزد صاحب مهربان خود در دشتی زیبا و سرسبز زندگی میکند. او زندگی آزادانه و رهایی در طبیعت را میگذراند. تا آنکه صاحب او طی ماجرایی، مجبور به فروش او میشود و از این قسمت داستان، ورق برگشته و سرنوشت او بهگونهای دیگر رقم میخورد.
محوریت اصلی داستان، رنج و مشقتی است که حیوانات در برابر اعمال نادرست و ظالمانهی انسانها متحمل میشوند. حیوانات مهربان و زبانبستهای که علیرغم فواید و مزیتهایشان برای انسانها، رنجهای زیادی میکشند و ما انسانها دردهای بسیاری را به آنها تحمیل میکنیم؛ بیآنکه زبانی برای گفتن و گوشی برای شنیدن رنجهایشان وجود داشته باشد...
این رمان در دستهبندی داستانهای نوجوانان قرارگرفته است. اما در دنیای امروزی که اهمیت حیوانات بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است، خواندن آن را بر همهی سنین توصیه میکنیم.
این اثر به همت نشر ثالث و با ترجمهی «شیوا مقانلو»، در ویترین آنلاین نبض هنر در دسترس علاقهمندان قرار دارد.
باهم بریدهای از این داستان زیبا را میخوانیم:
دیگر داشتم زیبا میشدم. پوست سیاه و براقم لطیف و نرم شده بود. یک پای سفید داشتم و ستارهی سفید زیبایی روی پیشانیام بود. همهای اینها باعث میشد که من را خیلی زیبا بدانند.
تا چهارساله نمیشدم، صاحبم من را نمیفروخت؛ چون عقیده داشت پسربچهها نباید مانند مردها کار کنند و کرهاسبها تا خوب بزرگ نشدهاند، نباید مانند اسبها کار کنند.
وقتی چهارساله شدم، اسکوییر گوردن آمد من را ببیند. چشمهایم، دهانم و پاهایم را وارسی کرد. همه را لمس کرد، بعد باید پیش روی او راه بروم، یورتمه بروم و تاخت بزنم. به نظر میآمد که از من خوشش آمده. گفت: «وقتی خوب تعلیم داده شود، خیلی خوب از آب درمیآید.»
صاحبم گفت که خودش من را تعلیم خواهد دارد، چون نمیخواهد من بترسم یا صدمه ببینم. برای این کار وقت تلف نکرد؛ و از همان روز بعد شروع کرد...
لینک خرید کتاب: زیبای سیاه