کورتزیو مالاپارته، دیپلمات ایتالیایی که در جریان جنگ جهانی اول در ارتش فرانسه خدمت میکرد، نویسنده، خبرنگار و نمایشنامهنگاری است که آثار او موضوعات سیاسی مانند جنگ و درگیری أحزاب را از دیدگاه متفاوتی در مقابل چشمان مخاطب به تصویر میکشد. رمان «پوست» معروفترین اثر اوست که وضعیت شهر ناپل ایتالیا را در أواخر جنگ جهانی اول تا پایان جنگ جهانی دوم روایت میکند. انتشار این رمان نقدهای بسیاری به دنبال داشت و حتی تشنجات پیرامون آن به مراکز قضایی نیز کشیده شد. با این حال این رمان به سرعت به زبانهای مختلف دنیا ترجمه شد و در سراسر جهان انتشار یافت و مورد ستایش قرار گرفت.
داستان این کتاب از زبان یک افسر رابط روایت میشود، در شرایطی که ایتالیا به دو جبههی حاکم و مغلوب تقسیم شده و هر کدام برای پیشبرد اهداف خود فعالیت میکنند. در جریان این روایت، مالاپارته شکل خاصی از درد را به تصویر میکشد که وسعتی ملی دارد: درد دیدن فعالیتهای غیرانسانی سربازان آمریکایی که از روی ترحم و ظاهرا برای آزاد کردن ایتالیا از چنگال فاشیسم در خاک شکستخوردهی ایتالیا میجنگند. درد انسانهایی که میدانند تنها خودشان دلسوز خود هستند ولی نمیتوانند با قدرتی که ادعای دلسوزی برای آنان دارد مقابله کنند. از همه آینها بدتر درد دیدن مردمی است که هنوز به وعدههای آمریکاییها امید دارند و برای جلب رضایت آنها هر کاری میکنند، افر فروختن خود تا فروختن عزیزان خود.
«پوست» از درخشانترین رمانهای سیاسی جهان است که راوی و نقش اول آن از دل سیاستمداران میآید. این رمان به شیوهای متفاوت و جذاب داستان پوسیده شدن تدریجی انسانیت را در یک ملت نشان میدهد. بخشی از این اثر را با هم میخوانیم:
«روی کت اونیفورم من جای سوراخ سه گلولهی مسلسل سنگین دیده میشد. روی پیراهن و زیرشلواریام لکههای خون موجود بود. کفشهایم را نیز از پاهای جسد یک سرباز انگلیسی کنده بودند. بار اولی که آنها را پوشیدم چیزی در داخل کفش، پایم را نیش زد. اول گمان بردم تکه استخوانیست مانده از جسدِ پیش، اما یک میخ بود. ای کاش یک تکه استخوان میبود از جسد قبلی چرا که برای کندن میخ، چیزی قریب نیمساعت دنبال میخکش میگشتم. روی همرفته، میشود گفت که این جنگ احمقانهی بیخود برای ما به خوبی تمام شده بود. بهتر از این هم نمیشد امید داشت. غرور و تکبر پاک ما سربازهای مغلوب، حالا شده بود این که کنار فاتحین خود برای پیروزی جنگی که آن را قبلا باخته بودیم بجنگیم. پس طبیعی بود که ما اونیفورم سربازهای «فاتح»ی را به تن کنیم که به دست خودمان کشته شده بودند.»
رمان «پوست» را قلی خیاط ترجمه و نشر نگاه آن را چاپ و منتشر کرده است. برای تهیه این اثر میتوانید به ویترین آنلاین نبض هنر مراجعه کنید.
خرید کتاب: پوست