شعر هنریست که در دهههای اخیر تحولی عظیم را در بستر زبان فارسی تجربه کرده است. پس از سدهها پایبندی به تساوی مصراعها، شعر مدرن فارسی فرمی جدید را قالبهای نو به نمایش گذاشت و بستری غنیتر برای نمایش «خیال» پدید آورد و شعر سپید عرصهی بیمرز تصویرسازیهای شاعرانه شد، چنان که نقش به جا مانده از بعضی اشعار سپید در جان آدمی شبیه تاثیر تماشای آثار خلقشده به دست نقاشان و نگارگران است.
از جمله شاعران موفق این عرصه رضا حیرانی است که در چهار دهه تجربهی شاعری، مهارت خود را بارها به نمایش گذاشت و در سال 88 نیز جایزهی ادبی نیما یوشیج را از آن خود کرد. نشر چشمه در سال 1400 مجموعهای از اشعار سپید بلند رضا حیرانی را چاپ و منتشر کرده است که «روایت فراموشی» نام دارد. این کتاب تنهایی و اندوه زندگی شهری و مدرن امروزی را روایت میکند و شامل یک شعر بلند و چند پیوست به آن است.
این کتاب به درستی تمامی ویژگیهای شعر سپید را در معرض نمایش قرار میدهد: فاصله گرفتن از موسیقی کلام که به نفع تصویرسازی شده است و شاعر در این مجموعه با خلق تصاویر به بیان مفهوم رسیده است. همچنین محتوای اشعار دغدغههای امروزه و مدرن است. شاعر تنها از عشق نمیگوید بلکه جهانبینی خود را به نمایش میگذارد و جامعه را در اشعار خود به تصویر میکشد.
«روایت فراموشی» با شعری تحت عنوان «پیشپرده» آغاز میشود. سپس «پردهی اول» تا «پردهی هفتم» را میخوانیم تا به «ضمایمِ بیرون از فراموشی» برسیم. بخشی از یکی از اشعار این مجموعه که بر پشت جلد کتاب ثبت شده است را با هم میخوانیم:
دلخوشی کوچکیست
که میتوانم از کوچهای حوالی پاسداران
دستهایت را بگیرم و تا غروبهای قجری برویم
همان غروب که گفتی:
مرا در مجاورت توپها به خود بخوان
و من گفتم:
میان این همه قزاق
چگونه به نام کوچک صدایت کنم
که اسبها رم نکنند؟
عشق در روزهای وبایی پوسیدگیست خاتون!
مثل پرچمی که در باب همایون
سیاه شد به مرور.
برای تهیه این اثر میتوانید به ویترین آنلاین نبض هنر مراجعه کنید.
لینک خرید کتاب: روایت فراموشی