مؤلف: جرج بی کوچ
مترجم: ذبیحالله منصوری
«مردم کشور بخارا که به زبان دری صحبت میکردند و مینوشتند اسم زنهای خود را به نام ستارگان انتخاب مینمودند و ناهید بعد از مرگ شوهرش پسر و دختر کوچک و یتیم خود را با درآمدی قلیل که از تاکستان عایدش میشد بزرگ کرد و پسرش بعد از اینکه به سن رشد رسید به بخارا رفت و در دستگاه «منصور بن عبدالملک» سامانی مشغول کار شد، ولی دختر در خانه تحت سرپرستی مادر ماند و مثل بسیاری از دختران بخارا اوقات خود را در خانه صرف خانهداری و بافتن قالیچه میکرد. در آن زمان رسم محلی این بود که دختران طبقۀ کمبضاعت قبل از اینکه شوهر کنند در خانۀ والدین قالیچه میبافتند تا جهیز خود را با فروش فرشهایی که به دست خود میبافتند فراهم کنند. این رسم بهطوری عمومی بود که حتی بعضی از دختران اشراف هم در خانه فرش میبافتند ازجمله در آن تاریخ دختر خود منصور بن عبدالملک در خانه فرش میبافت و فرشهایی که به دست دختران اشراف بافته میشد به زبان دری موسوم به فرش «بیبیباف» بود، یعنی فرشی که بیبی آن را بافته بود؛ زیرا دختران اشراف که شتاب برای به اتمام رسانیدن فرش نداشتند تا زودتر آن را مبدل به پول کنند، فرش را با دقت بیشتری میبافتند و هر تار از فرش را دو بار گره میزدند؛ درصورتیکه در فرشهای معمولی هر تار بیش از یک گره نمیخورد. دوام فرشهای بیبیباف بهقدری بود که شاید نمونههایی از آنها اکنون هم در موزههای شوروی باشد و فرشهای بیبیباف در اثر استعمال بهزودی از بین نمیرفت.»
ترجمه و اقتباس از ذبیحالله منصوری