«حرف بزن با من
اما نه با دهانِ چند ضلعی
که با لبهای پاره خط»
(شعر شماره 8 )
دومین مجموعه شعر سهیلا صادقی خبر از نسلی جدید در شعر زنان امروز میدهد که بیشتر اهل پژوهش و تدریساند و دانشگاهی، به عبارت دیگر اگر تا دههی 60 خانمهای شاعر دکتر و استاد دانشگاه بس اندک و انگشتشمار بودند؛ حالا دیگر از شمار انگشتان دو دست هم افزونترند و خوشبختانه از همهی تیرهها و طوایف مختلف این سرزمین، و نمی خواهم نام ببرم تا مبادا حق کسی ضایع شود...
تا پیش از این گمان میرفت که بیشتر مدرسین دانشگاهها، منتقد ادبی و شعرشناسی برجسته ممکن است باشند، اما شاعری ممتاز و نامی نیستند. ولی حضور «بروکراتهای جدید شعر» این معادله را بر هم زده است!... دلیل این نامگذاری هم بماند برای فرصت فرزانهتری؛ همینقدر بگویم که در شرایط اقتصادی حاضر هنر نیز تبدیل به پدیدهای بورژوازی شده است.
اکنون برویم سر اصل مطلب؛ مجموعه شعر «با لبهای پارهخط» که به خاطر چند ویژگیاش راضی کننده است، به ویژه برای قشر تحصیلکرده و اهل مطالعهی شعر، هرچند شاید مخاطب عام، شعر را برنتابد! اما خانم صادقی شاعری است که در همان شعر دوم کتابش، تکلیفش را با شعر و مخاطب روشن میکند و ژست یک شورشی به خود می گیرد:
«این نه تواضع است و نه در طاقت من است
در کلمات کودتا خواهم کرد
در کلمات کودتا خواهم کرد
خود را به بلندای الف خواهم برد»
(شعر دو)
یکی از ویژگیهای شعر شاعر، استفاده از صنعت «تکرار» در برخی از سطرها و عبارات شعرش است که به شدت به ضرباهنگ شعر کمک میکند و ضمن این که بیانگر تاکید هستند، به سان ترجیعبند، محوری عمل میکنند و به مخاطب التذاذ بیشتری از شعر می بخشند؛ نمونه بدهم:
«اگر ماهی دریا هستی در موازی ماه» در شعر 6 که پنج بار در بندهای مختلف تکرار می شود.
«ناآرامِ یادش
نا آرام یادش»( شعر 9)
«دریاچه آرام است
آرام آرام» (شعر27 که در پایان شعر هم میآید)
«و ابرها
آه ابرها لاک پشت می باریدند
لاک پشت ها سپید و مصمم ...» (شعر 28)
«مثل میم
درست مثل میم» (شعر 31 که در سطر آخر نیز تکرار می شود)
«ابعاد باد مستدام باد
که هر چه بادا باد» (شعر 32 که در پایان شعر نیز تکرار می شود)
«به نورِ نورِ نور می روم»
«می چرخم می چرخم می چرخم و دیوانه می شوم»
«سخن بگو، بگو، بگو» (شعر 33)
و در شعر 35، که منظومهی بلندی است در 38 صفحه، بند محوری شعر به زیبایی در پارهای از صفحات تکرار می شود و در واقع حکم ترجیع بند را دارد:
«محبوب من
اکنون که می خوانی این برگ گیاه را
که دلم را در آن ریختهام
چه بیقرار دوستت دارم!»
و نیز جملهی «ای نفسهای دوریات روی پوستم گرم» که سه بار در کل منظومه تکرار میشود.
شعر بلند 35 که از سبک و سیاق منظومهی «سرزمین هرز» اثر تی. اس. الیوت بهره میبرد، حدیث نفس انسان سرگشتهی امروز است که در هیات دریانوردی بر آبها میراند و با خالق هستی و جهان شرح دل میگوید و از سر حیرت پرسشهای بیشماری دارد. منظومه پر است از استعارهها و ایماژهای زیبا که مخاطب کتاب به خوبی میتواند با آنها احساس همدلی کند. اما ای کاش خانم صادقی پایان شعر بلندش را به گونهای دیگر رقم میزد و حیرانی و حیرت آدمی را همچنان به شکل سوالی ناتمام ادامه میداد و منظومه را با پرسشی چنین به پایان میرساند:« مگر وسیع شدن، نسبت تو با شقایق است؟!»
دکتر پرویز حسینی: شاعر، منتقد، مترجم
5/5/ 1398
لازم به ذکر است که کتاب " با لبهای پارهخط" شامل 34 شعر سپید و نیز یک شعر سپید بسیار بلند است. این کتاب در 90 صفحه توسط انتشارات ایهام به چاپ رسیده است. برای تهیهی این کتاب از سایت نبض هنر کلیک کنید: لینک خرید