نگاهی به آثار و فعالیتهای کوروش اسدی
نگاهی به آثار و فعالیتهای کوروش اسدی
منتشر شده در ۱۳۹۹/۴/۴

«کوروش اسدی» یکی از نویسندگان معاصر و بنام ایرانی است که در سال 1343 در آبادان زاده شد. او از سنین نوجوانی پا به دنیای داستان‌نویسی گذاشت؛ اما باتوجه به سن کم و آشنا نبودن و نداشتن ارتباط مستقیم با بزرگان این عرصه، داستان‌های خود را به گونه‌ای شخصی به نگارش درمی‌آورد. تا آن‌که در سال 1359 به همراه خانواده‌اش به تهران مهاجرت کرد و این آغازی برای آشنایی او با هوشنگ گلشیری بود.  
او که پیش از آشنایی با گلشیری، بیشتر آثار داستان‌نویسان ایرانی و خارجی را مطالعه کرده بود؛ آشنایی با گلشیری برای او سکوی پرتابی شد تا بتواند دیدگاه خود را در حرفه داستان‌نویسی رفته رفته پخته‌تر و کامل‌تر نماید. 
او از زمره نویسندگانی بود که اهمیت زیادی به مقوله داستان کوتاه داشت. بیشتر نوشته‌های او در سنین جوانی و پس از آن در این قالب می‌گنجند.  
از آثار منتشر شده‌ی او می‌توان به «پوکه‌باز»، «باغ ملی»، «پایان محل رویت است»، «گنبد کبود»، «کوچه ابرهای گمشده» و ... اشاره کرد.  
«گنبد کبود» یکی از مجموعه داستان‌های بنام و شناخته‌شده‌ی او است که توسط نشر «نیماژ» به چاپ رسیده؛ او در این مجموعه سعی بر آن دارد تا نشان دهد انسان معاصر هرچقدر که در میان مدرنیزگی دست‌و‌پا بزند، باز هم با قرارگیری در برخی چالش‌ها و موقعیت‌های خاص زندگی، خوی درنده و وحشی بر ظاهر مدرن او غلبه کرده و او را به اصل بدوی‌اش بازمی‌گرداند. او با قرار دادن شخصیت‌های اصلی داستان در موقعیت‌ها، سعی در افشای این وجه از وجود آنها دارد.  
بریده‌ای ازاین اثر را باهم بخوانیم: 
«داشت خوابشان می‌برد که صدایی شنیدند. با چشم‌های خمارِ پرخواب چرخیدند سمت در. سایه‌ای روشنیِ در را می‌شکست. بعد، آجر پس رفت و دستی سنگِ گردِ هفت‌رنگ را نشاند جلوشان. هم را در آغوش گرفتند و حیران به روشنیِ جهان نگاه کردند. یکی دو دانه برف دم در نشست و زود آب شد. آجر برگشت و سرما و همه چیز پشت در ماند. بلند شدند. رفتند پهلوی سنگ. نگاهش کردند. به هم نگاه کردند. رفتند جلوتر بویش کردند. سنگ بر حلقه‌ای می‌درخشید. پریدند این ور، پریدند آن ورِ سنگ. از توی حلقه رد شدند. هلش دادند سمت دندان. بهش تکیه دادند. خسته بودند…» 

اثر دیگر او که «کوچه ابرهای گمشده» نام دارد نیز توسط نشر نیماژ به چاپ رسیده و حال و هوای متفاوت و جسورانه‌ای دارد. این رمان در سال 1385 نوشته شده اما نخستین چاپ آن در سال 1395 اتفاق افتاده و پس از آن نیز با بسیاری از محدودیتها و حواشی مواجه شده است. 
داستان درباره جوانی است که در اثنای جنگ از جنوب به تهران مهاجرت نموده و درگیر مواد مخدر است. او پس از رسیدن به تهران، شغل کتاب‌فروشی را برای خود انتخاب کرده و جوانی کتابخوان است که در تهران به یافتن کتاب‌های نایاب برای مشتری‌های خود مشغول می‌شود.  
از نکات جالب این داستان این است که کل داستان در یک روز اتفاق می‌افتد. همچنین شخصیت اصلی داستان در حین روایت خود، مشغول خواندن کتابی است که مخاطب را نیز با خود در خواندن این کتاب همراه می‌کند.  
شما را به خواندن بخشی از این اثر دعوت می‌کنیم:  
همه‌ی زندگیش همین بود. رفتن دنبال مهره‌های خیال. چرخیدن در گذشته. و برگشتن. و همیشه که برمی‌گشت، می‌گشت دنبال حال. حالی که گذشته بود و رفته بود. پس زندگیم تمامش در خیال، گذشته بود. در خیال گذشته و غیاب حال. حال اگر که بود فقط دری بود برای عبور – برای رفتن به گذشته و مرور قبل. توی قبل تمام چیزهایی که داشت و دوست می‌داشت باقی بودند. 

«کوروش اسدی» در سال 1396 در سن 52 سالگی دار فانی را وداع گفت و آرزوی خلق آثاری همچون گذشته را بر دل هواداران و اهالی فرهنگ و هنر برجای گذاشت. او کسب جوایزی همچون جایزه هوشنگ گلشیری، جایزه ادبی مهرگان، و جایزه ادبی هفت اقلیم را در کارنامه افتخارات خود ثبت نموده است. 

برای تهیه آثار این نویسنده ی بنام می‌توانید به ویترین آنلاین نبض هنر مراجعه نمایید. 
 

مولفین و انتشارات
تمامی نتایج پروفایل‌ها
رویدادها
تمامی نتایج رویدادها
در ویترین
تمامی نتایج ویترین