عصر شعر و ترانه، در آستانه فصلی سرد
عصر شعر و ترانه، در آستانه فصلی سرد
منتشر شده در ۱۳۹۶/۱۰/۸
نشست عصر شعر و ترانه ی دی ماه، امروز در هفتمین روز این ماه راس ساعت 15:30 با پخش کلامی چند از آیات قرآن و سپس سرود جمهوری اسلامی ایران آغاز شد. پس از پخش ویدیویی از جلسات قبلِ این نشست، گروه موسیقی صفیر برای اجرا به روی سن آمدند و حدود 17 دقیقه به اجرای موسیقی سنتی پرداختند.

عبدالجبار کاکایی با خواندن شعری از مولانا سخنان خود را آغاز کرد:
من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو

کاکایی ضمن خوش آمد گویی به مهمانان ، در مورد بعضی از اتفاقاتی که در تاریخ این روزها رخ داده است صحبت کرد. وی به سالگرد زلزله ی بم و فقدان یکی از بهترین های موسیقی سنتی یعنی ایرج بسطامی اشاره کرد و آرزوی بازگشت آرامش و سکون به وضعیت جوی کشور در روزهای آتی داشت. همچنین آغاز سال نو میلادی را به هموطنان مسیحی تبریک گفت و بیان کرد تولد حضرت مسیح مشابهت هایی با شب یلدا دارد. آن طور که از تاریخ بر می آید مسیحیت به واسطه ی دوره ای که اسکندر ایران را تصرف می کند الگو برداری می شود و برخی از سنت ها و آیین های مهرپرستی در مسیحیت تجلی پیدا می کند. به طور مثال آنها روز تعطیل شنبه را به یکشنبه تغییر تاریخ می دهند که روز آفتاب هست و در ادبیات فارسی حضرت مسیح در آسمان چهارم که فلک آفتاب است قرار دارد. و در پایان هم به سالگرد شهادت امیرکبیر که از بزرگان تاریخ ما بود اشاره کرد.
وی طبق سنت همیشگی جلسه از کارشناسان منتقد دعوت به عمل آورد. محمدرضا عبدالملکیان کارشناس شعر نو، غلامرضا طریقی کارشناس شعر کلاسیک و نیلوفر لاری پور کارشناس ترانه ی این جلسه بودند.

گرشاسب طاهری نفر اولی بود که به انتخاب نیلوفر لاری پور برای ترانه خوانی فراخوانده شد.
طاهری گفت: می خواستم رباعی بخوانم ولی به دلیل زیاد بودن تعداد اشعار کلاسیک قرار بر این شد که یک ترانه بخوانم.
مثل هلال ماه بودی واسه‌م اما، هر روز با یک روز قبلت فرق کردی
از لحظه ای که دیدمت دریا تنت بود، اما منو توی نگاهت غرق کردی
حس عجیب من که دنیای جدیدی، از کشف های شاعرانه توو نگاته
می خوام بدونی شاه عاشق پیشه ی تو ، بی اون که کیش‌ش داده باشی مات ماته

لاری پور در ابتدای نقد از طاهری خواست که یکی از رباعیاتش را بخواند و وی رباعی زیر را خواند.
هر شاه اسیر می شود آخر خط
قربانی تیر می شود آخر خط
یک عمر ستم کردی و غافل بودی
سرباز وزیر می شود آخر خط
سپس لاری پور در مورد ترانه ی وی گفت : با توجه به رباعی نوشته شده توسط شما انتظار می رود که ترانه ی پخته تری بنویسید. در حالت کلی ترانه ی شما ترانه ی خوبی است ولی بهتر است نگاه جدی تری به ترانه داشته باشید. به طور مثال در مصرع : حس عجیب من که دنیای جدیدی ، چون لحن در اجرا در نمی آید مشخص نیست که مخاطب این مصرع کدام است. در یکی از مصرع ها هم نوع خوانش شما مثل خوانش کلاسیک است که باعث می شود که بعضی از اشکالات وزنی پوشیده می شود. مثلا به جای «یه» اگر «یک» بخوانید مشکل وزنی حل می شود. در خط آخر هم نوشتید: عمری رو سر رو شونه ی این مرد سر کن که بهتر بود بنویسید عمریو روی شونه ی این مرد سر کن. در نهایت همه ی این نکات را گفتم چون شاعرید و باید بهتر بنویسید.

امیر مهدی اشرف نیا نفر دومی بود که به انتخاب عبدالملکیان به روی سن آمد.
آینه باج می گیرد
دیوار دروغ می گوید
زمین سکوت می کند
این سوراخ ها جای کوبیدن چند میخ نیست
نزدیک ترین ابر را به گلوله بسته اند و ماه پشت ابر دیگری است
چند قدم جلوتر می روم و انکار می کنم که پنهانش کرده ام
میان نوشته ها، زیر تخت، داخل کمد ، در جیب لباس هایی که شهامت حرف زدن ندارند...
کاکایی گفت فرازهایی از شعر مشابهت هایی به شعر گروس داشت.
عبدالمکیان گفت: به نظرم در مجموع شعر خوبی است و فضای شعر امروز را دنبال می کند. هر چند ممکن است آثار تازه هم نزدیکی ها و مشابهت هایی با دیگر اشعار داشته باشد. به هر حال این کار مستقل از شعر گروس است. شما نگاه معمول و متداول خودتان را با دیدی متفاوت به شعر تبدیل کرده اید و این باعث به وجود آمدن زیبایی می شود. این دست نوآوری ها لازمه ی شعر امروز است. اگر هر کس از زاویه ی دید خود زندگی را ببیند اثر چشمگیرتر و دلنشین تری را می تواند ارائه دهد.
کاکایی گفت یکی از نکاتی که در این شعر دیدم استفاده از استعاره ی کنایی بود.

نعمتی اولین شخصی بود که به عنوان غزلسرا برای خواندن غزل از سوی طریقی انتخاب شد.
دوباره این غم پنهان ادامه پیدا کرد
به خون نشاندن مهمان ادامه پیدا کرد
سیاه و ساکت و سنگین زمین خون آلود
صدای زوزه ی گرگان ادامه پیدا کرد
درخت ها همه از دم سیاه پوشیدند
هزار سال زمستان ادامه پیدا کرد...
کاکایی گفت: یکی از زیبایی های شعر استفاده از این ردیف هست که باعث می شود این بیت ایستا نباشد. استفاده کردن از تعبیر ادامه دادن انتهای بیت را باز می گذارد.
طریقی در ابتدای نقد هایش بیان کرد: شعر ایشان تقریبا بهترین شعری بود که بین آثار امروز به چشمم خورد. فکر می کنم این شعر هر چقدر ادامه پیدا می کند به قدرتش اضافه می شود ولی بیت اول به قدرت بقیه ی ابیات نیست. در کل زبان روانی در این کار داشتید.

علیرضا میرزایی، مهدی نظریان ، جابر جلالی ، فرهاد خوشخوان ، سحر شیرمحمدی ، سید مهدی نژاد هاشمی ، میترا بیات ، مینا علی نظرخان ، زینب سلطانی، محسن صدر از جمله افرادی بودند که آثارشان مورد نقد قرار گرفت.
ضمن این که مریم حائری، اهورا فروزان ، حامد داراب ، امیرعلی سلیمانی و نعمت مرادی هم اشعاری از خود را برای مخاطبین قرائت کردند.
گروه ساز و آواز متشکل از یک نوازنده و یک خواننده در میانه ی برنامه به اجرای موسیقی پرداختند.
مصطفی جلالی پور هم دقایقی به آموزش آواز ایرانی پرداخت.

در پایان سحر شیرمحمدی به انتخاب عبدالملکیان به عنوان نفر برگزیده ی شعر نو و زینب سلطانی به انتخاب لاری پور و طریقی به عنوان نفر برگزیده ی ترانه انتخاب شدند و جوایز خود را از نبض هنر که حامی جوایز این جلسه بود دریافت کردند. در ادامه آثار این دو عزیز را باهم مرور میکنیم:

بغلم کن دوباره قصه بگو، دور کن زندگی رو از سر من
این خیالای کودکانه فقط، با صدای تو میشه باور من
بغلم کن که لحظه ها هر شب، مثل بغضای کهنه سنگینن
جای خواب این شبا توی چشمام ، آرزوهای خیس می شینن
با صدای تو شاید این بارم ، غصه هام قطره قطره آب بشن
مردمک هام بعد قصه ی تو، شاید امشب رو غرق خواب بشن
می دونم اسب پیشکش بوده ،گله های منم برای تو نیست
فقط ای کاش اینو می گفتی، زندگی مثل قصه های تو نیست
غصه هاشو سپرد دست منو ، آرزوهامو جای اون برداشت
زندگی حسرت رسیدن رو، تا ابد رو دل کلاغ گذاشت
شب و روزای خوب بچگیا ، با همین قصه ها بزرگ شدن
بره های قشنگ قصه ی تو ، ذره ذره شبیه گرگ شدن
از جهانی که جوجه اردک اون ، میشه یه غول زشت می ترسم
از تولد بزرگ تر شدنم، من از اردیبهشت می ترسم
- زینب سلطانی

باران دیگر نمی بارد
باران دیگری دیگر نمی بارد
باران دیگر دیگری را نمی بارد
و هوای چشم انتظاری های من آلوده است
زمستان خودش را از یاد برده است
و جا پای تو توی خیابان معلوم نیست
من از خاطرات تو برگشته ام
و مثل زمین به خودم می لرزم
منتظرم کسی به من بگوید که زندگی با چند پیشرو می تواند مرا به مرگ معرفی کند
باران دیگر نمی بارد
باران دیگری دیگر نمی بارد
باران دیگر دیگری را نمی بارد
و باران روی باریدن ندارد
هوای ما آلوده بود
و جنگ های سرد
خواب ما را یک به یک در خانه های متروک شهر کشته بود
وقتی مردم 88 بار گلوی شهر را در سکوت می شستند
و به جای فریاد برای آزادی سکوت می کردند
و در قبرستان های دور با نام های مستعار دیگری می مُردند
- سحر شیرمحمدی



عصر شعر و ترانه عنوان نشستی است که اولین پنج‌شنبه هر ماه به همت عبدالجبار کاکایی در فرهنگسرای ارسباران برگزار میشود..



محمد وحیدپور | خبرنگار اختصاصی نبض هنر
مولفین و انتشارات
تمامی نتایج پروفایل‌ها
رویدادها
تمامی نتایج رویدادها
در ویترین
تمامی نتایج ویترین