آخرین نشست «عصر شعر و ترانه» سال ۹۶
آخرین نشست «عصر شعر و ترانه» سال ۹۶
منتشر شده در ۱۳۹۶/۱۲/۶
آخرین نشست عصر شعر و ترانه ی در سال 96، سوم اسفند در اولین پنجشنبه اسفند ماه، با پخش کلامی چند از آیات قرآن و سپس سرود جمهوری اسلامی ایران آغاز شد.
در ابتدای جلسه عبدالجبار کاکایی صحبت هایی در مورد سرایش شعرآیینی داشت و اشاره کرد که پرداختن به اشخاصی مثل معصومین نیاز به دقت بیشتری دارد. وی اشاره کرد که قرار بود در این جلسه در این مورد به صورت مفصل صحبت کنیم که به ماه آینده موکول شد.
سپس از کارشناسان منتقد دعوت به عمل آورد. وی حمیدرضا شکارسری را به عنوان کارشناس شعر سپید معرفی کرد و درباره ی وی گفت: وی در حوزه نقد بسیار صریح است و از معدود افرادی است که گفتمان ادبیات انقلاب در حوزه ی نقد شعر تربیت کرد و سهم برجسته ای در سال های گذشته داشته است. سپس حمیدرضا صمدی را به عنوان منتقد ترانه دعوت کرد و در مورد وی گفت: ترانه سرای خوبی که هم نگاه و نقد سازنده ای دارد و از جمله معدود ترانه سراهایی که قابلیت نظریه پردازی و نقد آثار را دارد. سپس وی از علیرضا بدیع به عنوان کارشناس شعر کلاسیک دعوت به عمل آورد.
شکارسری در ابتدای صحبت هایش بیان کرد: «عرض هزار تسلیت دارم به مناسبت هزار مصیبت ، اما من چندان امیدوار نیستم که تمام شود.» وی حسن خدابنده برای شعر خوانی به عنوان اولین نفر اتخاب کرد. او شعر زیر را خواند:
«شعرهایی که اوراق شده اند در عصر اوراق بهادار
در خبر ها بود ، امروز شاخص کمی صعود داشت
ولی از سقوط شخصیت هیچ خبر نداد
نمودار سکه باز هم به سمت ستاره ها و از سکه افتاده شعر ها
تب آلود است وزن بورس در کورس بازی سفته ها
طلا غوطه در نفت و فال حافظ از کتاب دلار
حالا خاله هم دعای اندروید می خواند و سپیده در پشت پرده های کشیده به خواب رفته است...»
کاکایی در مورد این شعر گفت: سالها پیش یک شاعر در تقابل سنت و مدرنیته در این فضا شعری نوشته شده است.
شکارسری افزود: همان طور که گفتید درون مایه ی این شعر تقابل بین سنت و مدرنیته و انواع تقابل هاست. جالب این جاست که شاعر در این شعر تقابل را علاوه بر معنا و محتوا در واژه ها هم به نوعی اجرا کرده است. در این شعر که به گمان من محتوای فربه ای دارد و تمامیتش در محتوایش خلاصه شده است. مثلا تقابل بین صعود و سقوط. بورس و کورس ، سپیده و کشیده و..
با توجه به این که در این نوع نوشتار پیش از این دیدیم ، این شعر بیش از حد محتوا گرا و معناگرانه و صریح بود. خوشبختانه تقابل ها باعث شده که از شعارگرایی تا حدودی فاصله بگیرد. بعضی از سطر ها هم از دید من حذف های درستی ندارد. طلا غوطه در نفت و فال حافظ از کتاب دلار. که این جا فعل بی دلیل حذف شده است.
در پایان هم باید بگویم با یک شعر نمی توان تمام مشکلات دنیا را حل کرد. در همین شعر مشکلات اقتصادی ، فرهنگی و اجتماعی بیان شده است. بیان این همه مسئله در یک شعر و پرداختن به همه ی آنها هم به نظرم چندان صحیح نیست.
کاکایی افزود: بعضی ها معتقدند دکتر علی شریعتی برای توصیف جهان این رویکرد را پیش گرفت و مسائل مختلف را بیان کرد و از فضایی به فضای دیگر رجوع کردو در نثری شاعرانه در مورد آدمی صحبت می کند که در 10 صفحه می خواهد تمام مشکلات دنیا را حل کند. بعد از او هم در آثار نویسندگانی مثل اسماعیل براهنی و علیرضا قزوه هم این نوع جهش از موضوع به موضوع دیگر وجود داشت.
سپس مهدیه رشیدی به عنوان اولین ترانه سرا برای خوانش ترانه فراخوانده شد:
«اومدی زیر ابر با چترت ،نون و آبو پدر بهت می داد
توو کتابا چقدر خوحشحالی ،زیر بارون جنگلی دلشاد
صورت خیستو کسی نشنید ، درد داری از این کری کوری
توو کتابا کسی شبیهت نیست ، نه کلر نه دلا مری کوری
حیف کبرای قصه ی تلخه، حیف تصمیم شو نمی فهمن
مردمی که کتابو می بندن، مردمی که تو رو نمی فهمن»
صمدی در مورد این ترانه گفت: بهتر است که ما در ترانه هر چقدر راحت تر صحبت کنیم البته منظورم بیان روان و صمیمی است. مثلا سوالی که مطرح است چرا از کلمه ی دلشاد استفاده کرده‌اید؟ یا به طور مثال استفاده از اسامی خاص کار سختی است چون برای تک تک اسامی مورد استفاده باید دلیلی وجود داشته باشد.
مینا علی نظر خان به عنوان نفر سوم برای خواندن یک اثر کلاسیک فراخوانده شد:
«رفته بود انقلاب تا شاید ، برسد قلب او به آزادی
نفسش را گرفت جمهوری ، در وصالش دمی قرار نبود
می رود عکس راه آمده را ، تا دماوند را ز کف ندهد
آنچه امید را از او دزدید، عمرش ای کاش تا بهار نبود»
بعد از خواندن این ابیات غزلی که سروده بود را اجرا کرد:
«غرق عدم شدیم و جهان را فنا گرفت
عشقت تپید و دست دلم را خدا گرفت
اکسیر بود نام تو بر واژه های من
شعرم شروع گشت و کلامم جلا گرفت»
بدیع گفت: من فکر می کنم به جای خیلی از کلمات انتخاب بهتری وجود داشت.مثلا به جای غرق عدم از محو عدم استفاده کنیم. یک سری از ترکیب‌سازی‌ها کلیشه‌ای و تکراری است. مثل دست دلم و یا ذهنم اسیر پنجه ی طوفان درد بود. ترکیب اسیر پنجه بسیار تکراری است و بهتر است از آن دوری کنیم. ترکیب سازی در حقیقت شرایطی دارد و هر جایی نباید تن به ترکیب سازی داد. به علاوه این که تتابع اضافات به شعر لطمه می زند. در مجموع باید بگویم که تلاش شما برای قافیه سازی مشهود است و زبانی که مورد استفاده قرار داده اید زبان کهنه ای است.
سپس کاکایی گفت بعد از هر سه شاعری که اثر خود را می خوانند یک مهمان هم اثر خود را می خواند که از نادر ختایی برای شعر خوانی دعوت کرد.
علیرضا کائد، پدرام بابازاده، تانیا رحمتی، علیرضا تقی پور، سامی تحصیلداری، محمد درویش، کیانوش خان محمدی، کاوه جوادی، مریم تهرانی، فاطمه قاسمی، یاحا کاشانی، علی ایلیا، امیرحسین کاکایی، امیرحسین اشرف نیا، فاطمه مشاعی، ریحانه ابوکریمی، صنم نافع و سعید جنت مکان هم از دیگر افرادی بودند که در این جلسه به شعر خوانی پرداختند.
در پایان جلسه به انتخاب داوران محمد درویش به عنوان ترانه سرای برتر و تانیا رحمتی به عنوان غزلسرای برتر انتخاب شدند و جوایز خود را از طرف نبض هنر که اسپانسر مالی عصر شعر و ترانه است دریافت کردند. پایان بخش مراسم هم اجرای متفاوت و زیبای گروه داماش همراه بود.
در ذیل متن آثار برگزیده را می خوانیم:
«تو با این که رفتی هنوزم به عشقت وفادار موندم
می ترسم بیای و نفهمم واسه اینه بیدار موندم
بگو کی بهت گف جدا شیم چرا حرفشو گوش کردی؟
چطور خاطرات یه عمرو دو روزه فراموش کردی
تو از وقتی که رفتی دلم مث قبل آروم نشد
می خواستم بگم تا بیای می خواستم بگم روم نشد
با تنهایی و سختی و نبودت کنار اومدم
می تونم تحمل کنم من این جوری بار اومدم
تو هر چی که می خواستی بردی فقط خاطره جا گذاشتی
من عاشقو توی این شهر با تنهایی تنها گذاشتی
سرت گرم عشق جدیده توو قلب تو جایی ندارم
همه حسرتم اینه با تو یه عکس دوتایی ندارم
تو از وقتی رفتی دلم مث قبل آروم نشد
می خواستم بگم تا بیای می خواستم بگم روم نشد
با تنهایی و سختی و نبودت کنار اومدم
می تونم تحمل کنم من این جوری بار اومدم»
محمد درویش

«تنم گردن نمی گیرد سرم را سر زبانم را
بریده این زبان سرکشم عمری امانم را
تو ای من هر چه کردی خم به آبرویم نیاوردم
اگر از گوشتم خوردی حیا کن استخوانم را
به اسم لطف هر چیزی دهد با داد می گیرد
شبی ایمان نابم را شبی درد گرانم را
پر و بالی اگر دادی بگیر از خیر شر بگذر
چه پروازی کنم وقتی گرفتی آسمانم را؟
به اجبار اختیارم داد و این جمع نقیضین است
خدا از غیر ممکن ها رقم زد داستنام را
خزانم ، گر چه تصویرم نمای مرگ تدریجی است
ولی پای بهاران ریختم یک عمر جانم را»
تانیا رحمتی
مولفین و انتشارات
تمامی نتایج پروفایل‌ها
رویدادها
تمامی نتایج رویدادها
در ویترین
تمامی نتایج ویترین