کیمیا خاتون
کیمیا خاتون
منتشر شده در ۱۳۹۹/۴/۱۵

ارتباط میان «شمس» و «مولانا» همواره یک منبع الهام غنی برای نویسندگان بوده است. هر نویسنده‌ای بنا بر واقعیات و یا ایده‌پردازی در داستان‌نویسی، به نوعی از این ارتباط الهام گرفته و اثری خلق نموده است.
اما «کیمیا خاتون» تفاوت بسیاری با سایر نوشته‌های این زمینه دارد. این‌بار داستان‌ها درباره دخترخوانده‌ی «مولانا جلال الدین بلخی» است. داستان‌هایی که جنبه‌ی ایده‌پردازی در آن‌ها بسیار قوی‌تر از واقعیات اند؛ اما با این حال وجوه تازه‌تر و متفاوتی از رابطه شمس و مولانا را به تصویر می‌کشند. قالب اصلی داستان فضایی رمانتیک و عاشقانه است که با وفاداری به اصل تاریخی، به آشوب کشیده شدن قونیه توسط عشق را روایت می‌کند.
سعیده قدس نویسنده این داستان، مولف داستان‌های بسیار دیگری نیز هست. او از موسسان نخستین موسسه خیریه محک است و توسط روزنامه وال استریت ژورنال، به عنوان یکی از 50 زن برتر و تاثیرگذار دنیا معرفی شده است. کتاب کیمیا خاتون یکی از آثار بسیار موفق اوست که توانسته از زمان نخستین چاپ، بیش از 25 بار تجدید چاپ شود.
خواندن این اثر را به دوستداران داستان‌های تاریخی پیشنهاد می‌کنیم. برای تهیه این اثر می‌توانید به ویترین آنلاین «نبض هنر» مراجعه نمایید.

بخشی از این روایت ها را با هم میخوانیم:
هنوز مادرم تنها مشاورم بود. بی‌آنکه نیازی به توضیح زیادتر ببینم، از او پرسیدم: مادر! اگر با یکی قهر کرده باشیم و بعد گناهش را بخشیده باشیم و بخواهیم با او آشتی کنیم، باید چه کار کنیم؟ مادرم کمی فکر کرد و با لبخندی پروقار و بزرگ منشانه گفت: تا ببینیم کی هست! گفتم کسی که نمی‌خواهم اسمش را بگویم. ابن بار لبخندی پر معنی‌تر صورت پف کرده‌اش را که دانسته بودم عارضه‌ی آخرین روزهای بارداری است‌، روشن کرد و با تکان سر گفت: بستگی به اهمیت آن دوست و موضوع دارد... اگر خیلی مهم باشد پیش ما اکدشانی‌ها رسم است که طره‌ای از گیسوانمان را با رشته‌ای طلا یا نقره می‌‌بافیم و برایش می‌فرستیم.
در راه احساس غریبی داشتم. دلم می‌خواست زار بزنم. فکر می‌کردم همه، به خصوص بهاءالدین و کرامانا بدجوری نگاهم می‌کنند. از علاءالدین که مقصر اصلی بد حالی‌ام بود و همه اتفاقات زیر سر او بود نفرت داشتم و ابدا نگاهش نمی‌کردم. وقتی می‌دیدم زنجره‌ها (جیرجیرک‌ها) به جایم زار می‌زنند و آسمان غروب را در طول راه می‌انبازند، لذت غمگینانه‌ای می‌بردم. صدا، صدای حال من بود: بی‌معنی و مبهم و غم‌انگیز و بی‌آغاز و فرجام...

 

لینک خرید کتاب: کیمیا خاتون

مولفین و انتشارات
تمامی نتایج پروفایل‌ها
رویدادها
تمامی نتایج رویدادها
در ویترین
تمامی نتایج ویترین