«همسر خاموش» ماجرای فروپاشی یک رابطه عاشقانه است. این کتاب را ای. اس. ای. هریسون نوشته اما پیش از انتشار آن به علت سرطان از دنیا رفت و متاسفانه فرصت نیافت شاهد موفقیت کتابش باشد. این کتاب را مریم مفتاحی ترجمه و نشر آموت چاپ و منتشر کرده است. برای تهیه این اثر میتوانید به ویترین آنلاین نبض هنر مراجعه کنید.
«همسر خاموش» ماجرای زندگی تاد و جودی است، عاشق و معشوقی که 20 سال با یکدیگر زندگی کردهاند و گذشتهی پر عشق و لذتی داشتند و از زندگی خود راضی هستند. اما مانند هر ماجرای عاشقانهای، رابطه آنها نیز به مرور به سمت روزمرگی میرود تا این که آشنایی تاد با دختر جوانی به نام ناتاشا تحولاتی در فکر و زندگی تاد ایجاد میکند و رابطه تاد و جودی را تحت تاثیر قرار میدهد.
تا با این که به معشوق خود علاقه فراوان دارد اما با دیدن ناتاشا دچار دوگانگی و تناقضاتی میشود. او به ازدواج و بچهدار شدن فکر میکند و کم کم رابطه عاشقانهای با ناتاشا برقرار میکند. وقتی جودی این موضوع را میفهمد، آشوبی برپا میشود...
«همسر خاموش» پس از انتشار در زمرهی پرفروشها قرار گرفت و فیلم آن دردست ساخت است که نیکول کیدمن بازیگر معروف و اسکارگرفتهی استرالیایی نه تنها نقش زن فیلم را بازی میکند، بلکه سرمایهگذار آن نیز است.
بخشی از این رمان را باهم میخوانیم:
«اوایل ماه سپتامبر است. جودی برتدر آشپزخانه شام میپزد. پنجرهٔ شرقی اتاق خواب به لطف فضای باز مجتمع آپارتمانی، چشمانداز خوبی دارد و جودی میتواند بیآنکه دیده شود دورنمای دریاچه و آسمان را ببیند که با نور شبانگاهی یکدست آبی شدهاند. خط افق، باریک و نازک و با تهرنگی تیره، بسیار نزدیک است؛ گویی میتوان لمسش کرد. جودی از دیدن قوس نمایان افق که او را دربر گرفته لذت میبرد. این حسِ در مهار بودن بیش از هر چیز دیگری او را عاشق زندگی در آشیانهاش در طبقه بیست و هفتم میکند.
در چهل و پنج سالگی هنوز هم خودش را جوان میبیند. بیشتر از آنکه چشم به آینده داشته باشد، در حال زندگی میکند و بر روزهایش تمرکز دارد. بیآنکه خود متوجه باشد یا اصلاً در موردش فکر کرده باشد، گمان میکند زندگی بهطرز مطلوبی پیش خواهد رفت؛ هرچند آینده نامعلوم و مبهم است. در واقع، روحش هم خبر ندارد که حالا زندگیاش به نقطه عطف خود رسیده و روحیهٔ بانشاط و انعطافپذیرش به مرحلهٔ نهایی تباهی نزدیک شده است؛ زندگی زناشویی بیست سالهاش با تاد گیلبرتبه تدریج رو به فرسایش است. با توجه به اینکه فقط چند ماه وقت لازم است تا به قاتلی تبدیل شود، نمیداند تصوری که از خود دارد و اینکه چگونه باید رفتار کند، بیثباتتر از آن چیزی است که خود میپندارد.
اگر این حرف را به او میزدید، باور نمیکرد. قتل واژهای در گنجینهٔ لغات او نیست، مفهومی بیمعنا، موضوع حوادث روزنامهها و مربوط به افرادی که با آنها سروکار ندارد و هرگز هم ملاقاتشان نخواهد کرد. خشونت خانگی از نظر او غیرقابل پذیرش است و میگوید چرا باید اختلاف در فضای خانه چنان بالا بگیرد که به چنین جایی ختم شود. گذشته از اینکه همیشه بر خود کنترل دارد و خویشتندار است، به چند دلیل دیگر نیز درک این موضوع برایش دشوار است: شخص آرمانگرایی نیست و اعتقاد دارد بد و خوب در کنار هم هستند، اهل دعوا نیست، زودرنج نیست.»
لینک خرید کتاب: همسر خاموش