جنگ، همواره در طول تاریخ تلخترین پیشامدی بوده که گرچه انسان عادی در وقوع آن دخالتی ندارد، اما تمامی آمال و آرزوها و اهداف او را در ورطهای از تاریخ سوزانده و از میان برده...
«نفس» نوشتهی «نرگس آبیار» روایتگر دو فصل از زندگی دختری است که نوجوانی او با همهی خیالات و واقعیات زندگیاش در هم آمیخته و در دو لبهی تیغ تاریخ معاصر ایران به تصویر کشیده میشود؛ انقلاب و جنگ...
او سعی دارد تلخیها و شیرینیهای یکی از حساسترین دوران زندگیاش_نوجوانی_ و پیشامدهای غیرمنتظره عصر خود را با وهم و خیالاتش تلطیف نموده تا بتواند در میانشان تاب بیاورد.
«نرگس آبیار» بهعنوان هنرمند و نویسندهای شناخته میشود که دردها و رنجهای زنان و دختران جامعه خود را بهخوبی میشناسد؛ چه آنانی که همعصر خودش زندگی کردهاند و چه آنانی که در بخشی از تاریخ زیستهاند و اکنون فقط نام و شاید خاطرهای از آنان بهجای مانده؛ آثار او همواره در ردهی پرفروشها بوده و این اثر که توسط نشر «نیماژ» به چاپ رسیده، نیز یکی از کتابهای پرفروش نمایشگاه کتاب در سال 1395 بوده است.
این اثر از طریق سایت فروش آنلاین کتاب «نبض هنر» در دسترس علاقهمندان قرار دارد.
با هم بخشی از این کتاب را مرور میکنیم:
امروز آمدم توی مدرسه آب بخورم که آقا ناظممان زد پس م. سرم را برگرداندم. ترکهای توی دستش بود که میخواست آن را پشت من بزند. گفت: «سریع برو سر کلاست. مگر نمیبینی زنگ خورده.» من طرف کلاسمان دویدم. آقا ناظم و معلممان مال سپاهی دانشاند. آنها لباسهای سپاهی دانش تنشان میکنند. معلمهای مدرسه ما سربازند. تازه دامن کوتاه هم میپوشند و پاهایشان معلوم است. فقط معلم ماست که سر باز نیست.
اسم معلم ما خانم قهرمانی است. آن اولها، خانم معلم ما روسری سر میکرد، اما بهنظرم آقای ناظم دعوایش کرد. چون بعدش کلاه بافتنی سر کرد و هروقت هم سرکلاس میآید کلاهش را برمیدارد و موهایش میریزد روی شانههایش. موهای خانم معلممان برق میزند. توی مدرسه ما بیشتر دخترها سر باز هستند.
من روسری سر میکنم. بابایم میگوید: «اگر روسری سر کنی قیافهات قشنگ تر میشود.»
ننه آقایم میگوید: «مادرت از طایفهی سیدها بوده و اگر قول خدا و پیغمبر را بهجا نیاوری، بدا به حالت.»
فکرکنم قول خدا و پیغمبر همان نماز و روسری آدم باشد...
لینک خرید کتاب: نفس
- به انتخاب پرستو جعفری - خبرنگار نبض هنر