«قاصدک سپید» اثر سپیده خداوردی
«قاصدک سپید» اثر سپیده خداوردی
منتشر شده در ۱۳۹۹/۱۲/۲

«سپیده خداوردی» بانوی جوان ایرانی است که شهرت او بیشتر وامدار تجربه‌های او در هنرهایی همچون موسیقی و بازیگری است. او از سنین کودکی در دنیایی مملو از موسیقی و شعر زندگی کرده و تجربیات ارزشمندی همچون نوازندگی در ارکستر ملی ایران، گروه شهناز، ارکستر ملل، البرز و... در کنار بزرگان و پیشکسوتانی مثل فرهاد فخرالدینی، محمدرضا شجریان، لوریس چکناواریان، مجید انتظامی و ... دارد.
او در دنیای بازیگری نیز در آثار به‌یادماندنی همچون سریال‌های «ترور خاموش»، «آوای باران»، «بیگانه‌ای با من است» و... و فیلم‌ها و تئاترهای بسیاری حضور شایان توجهی داشته است.
او در کارنامه فعالیت‌های خود، انتشار دفتر شعر «قاصدک سپید» را نیز به ثمر رسانیده است. 
«قاصدک سپید» در سال 1397 به همت نشر نگاه منتشر و در نمایشگاه بین‌المللی فرانکفورت نیز رونمایی شد. خداوردی در این مجموعه، 89 قطعه شعر زیبایی که از دوران نوجوانی تا جوانی سروده را در اختیار علاقه‌مندان خود قرار داده است. 
گفتنی است که  این اشعار در قالب آزاد سروده شده‌اند. او در نخستین باب این دفتر شعر تحت عنوان «گشایش دفتر» به بیان مختصری از زندگی خود و چگونگی ورودش به دنیای هنر و شعر پرداخته است و پس‌ازآن در هیئت خلاقانه‌ای، با یک قاصدک هم ذات پنداری نموده و اشعار بسیار زیبایی سروده است.
اگر علاقه‌مند به شعر نوی فارسی هستید این اثر را به شما پیشنهاد می‌کنیم. 
برای تهیه این اثر می‌توانید به ویترین آنلاین نبض هنر مراجعه نمایید.
بریده‌ای از «گشایش دفتر» و قطعه شعری از این مجموعه را تقدیم نگاهتان می‌کنیم:
«دوران کودکی من بیشتر با بزرگ‌ترها گذشت، هرچند به مهدکودک و آمادگی هم رفتم، ولی احساسم این است که گذران زندگی‌ام تجربه‌اندوزی از بزرگ‌ترها بود.
البته درست نیست بگویم کودکی نکردم، ‌بازی‌هایی چون اسکیت که واقعاً دوست داشتم و احساس خیلی خوبی به من می‌داد، با آن‌ رها می‌شدم و اعتمادبه‌نفس پیدا می‌کردم، شنا کردن هم این حس رهایی را به من می‌داد.
از وقتی دوچرخه‌سواری یاد گرفتم، عاشق دوچرخۀ صورتی‌رنگ خود شدم، عروسک بازی و خاله‌بازی هم کردم ولی خیلی کم، به‌جای بازی، نگهداری و رسیدگی به عروسک‌ها برایم جذاب‌تر بود، بااین‌همه، از کودکی تا حالا که ۳۷ سال از سنم می‌گذرد بازی کردن جاذبه‌ی چندانی برای من نداشته است.
از دیگر سو، موسیقی و رقص و آواز از ارکان زندگی من بودند...»
.
«بعضی‌اوقات ساز بر دست قدم می‌زنم
بر تمام جاده‌های سنگلاخ
گاهی ساز بر دست می‌چرخمُ
می‌چرخمُ
می‌چرخم
گاه خسته‌تر
و گاه شادتر ازآنچه بودم
ساز بر زمین
بر جاده‌های هموار و سنگلاخ خود را رها می‌کنم
رها کردن چارۀ من نیست
جبر است
زندگی است
بودن و خواستن است
خواستن به هر آنچه به پایش
ایستاده‌ام...»

لینک خرید کتاب: قاصدک سپید

مولفین و انتشارات
تمامی نتایج پروفایل‌ها
رویدادها
تمامی نتایج رویدادها
در ویترین
تمامی نتایج ویترین