در اولین پنجشنبه ی خرداد ماه ، دومین جلسه ی عصر شعر و ترانه در سال 97 حدود ساعت 15:30 در فرهنگسرای ارسباران آغاز شد.پس از پخش آیاتی چند از قرآن و سرود ملی ، ویدیو کلیپی حدودا 9 دقیقه ای شامل شعرخوانی شاعران و ترانه سرایان در این جلسه طی چند سال اخیر پخش شد.
پس از آن عبدالجبار کاکایی با خواندن غزلی از مولانا صحبت هایش را آعاز کرد:
عشق تو آورد قدح پر ز بلای دل من
گفتم می مینخورم گفت برای دل من
داد می معرفتش با تو بگویم صفتش
تلخ و گوارنده وخوش همچو وفای دل من
کاکایی در ابتدای صحبت هایش گفت: فتح خرمشهر فقط یک واقعه ی تاریخی نیست، به نظر من این فتح یک گشایش بزرگ تاریخی بود. درود بر همه ی قهرمانانی که جان خود را در این راه گذاشتند. به محمد جهان آرا و همرزمانش در سالروز فتح خرمشهر درود می فرستیم.
وی در ادامه گفت: در ماه گذشته ناصر چشم آذر از بزرگترین هنرمند های عرصه ی موسیقی متاسفانه از میان ما رفت. یادشان را گرامی می داریم. سپس از سینا بهمنش، علیرضا بدیع و سید مهدی موسوی میرکلایی به عنوان کارشناس های بخش های سپید، کلاسیک و ترانه دعوت به عمل آورد.
شیدا جوان بخت به عنوان اولین نفر برای شعر خوانی فراخوانده شد:
چه بر سرش آمده؟
مردی که هر شب از مرگ ناامید شده است؟
مرگی که هر شب از پشت پنجره برای او دست تکان می دهد؟
پنجره ای که ارتفاعش از ارتفاع صندلی چرخدار مرد بلندتر است...
بهمنش گفت: توجه ایشان به کلام و ارتباطشان بین آنها ملموس است. اما می توانستند نگاه بهتری به شعر داشته باشند.
سپس طهورا رفیعی به عنوان نفر بعدی توسط کاکایی فراخوانده شد:
ازت فرار کردم ولی بازم ، خاطره های جنگ با من بود
با فکر زنده موندنم رفتم ، اما ته دلم نرفتن بود
پیروز این میدون شدم وقتی ، هر چی بلا بود سرت آوردم
بغل کردم بوسیدمت رفتم ، هر چی که می خواستم ازت بردم
کاکایی گفت: در بیشتر ابیات وزن در حد وزن هجایی رعایت شده، اما در مصرع بغل کردم بوسیدمت رفتم شاعر به صورت کلی از وزن خارج شده است. موسوی گفت: این که در یک رابطهی عاشقانه مفاهیم دیگر مثل جنگ وارد میشود را می توان به نکات مثبت اثر اشاره کرد. در بعضی ابیات اشکالات وزنی آزاردهنده است و به دلیل این که مخاطب ایرانی یک گوش موسیقیایی دارد و اشعار زیادی شنیده است نمیتواند از شعر لذت کافی را ببرد.
حمید رضا کامرانی هم به عنوان اولین انتخاب از طرف علیرضا بدیع مثنوی خود را خواند:
همیشه می ترسیدم که خون به راه بیفتد
کسی شبیه من و تو به اشتباه بیفتد
مرا به صد ها ترفند دوست داشته باشی
مرا به زور کمربند دوست داشته باشی
بدیع در مورد این اثر گفت: یکی از نکاتی که در شعر سپید کار را مشکل تر می کند این است که شما در غزل ، قصیده و قالب های مشابه با شکل از پیش تعریف شده مواجهید. اما در شعر سپید باید برای هر کلمه یک جایگاه بسازی. به نظرم قالب مثنوی چیزی بین غزل و قصیده و شعر سپید است. شعر شما هم زیبایی هایی دارد و ابیات ضربه زننده هستند و قافیه های زیبایی برای آن انتخاب کرده اید اما چند جای خالی هم در شعر شما وجود دارد. فکر می کنم اگر این شعر طوری پیش می رفت که انسجام پیدا می کرد اتفاق خیلی بهتری می افتاد. به طور مثال برخی از ابیات را می توان به راحتی حذف کرد و این ضعف به حساب می آید.
مصرع "کنار می کشم از زندگی که باد بیاید" بسیار زیباست و یا "برای تنهایی چه بهانهای بتراشم؟" باعث شده شعر صورت مدرنی پیدا کند و به گفتمان شعر سپید نزدیک شود.
کاوه جوادیه نفر بعدی ای بود که توسط کاکایی فراخوانده شد و دو اثر را اجرا کرد:
در متن یک زمینه ی خاکی ، یک آسمان ستاره ی خفته
دریای نخل های شکسته ، یک کوه حرف های نگفته
اینجاست شهر خاطره هایم ، اینجاست کودکی مسلم
اینجاست یاد عشق و جوانی ، اینجاست شهر خونی خرم
و
منی که ساکن رقص شراب ها بودم ، ببین که راست از آن پیچ و تاب می آیم
من از سلاله ی آن لحظه های تبدارم ،من از صلابت یک انقلاب می آیم
من از نیایش شب های جبهه از سنگر، من از هجوم و یورش با شتاب می آیم
من از چکاندن ماشه تا فتادن خصم ، من از سرودن یک شعر ناب می آیم
سینا بهمنش، امیر مهدی اشرف نیا را به عنوان نفر دوم برای شعر سپید فراخوانی کرد:
دیروز پشت پرده پنهان شده است
فردا از ترس اعتراف فرار می کند
من مانده ام و یک عالمه کبریت سوخته قبل از آن که تکلیف روز ها روشن شود
روز ها گاهی شبیه نسل ما می شوند
بی دلیل راه می روند...
بهمنش گفت: به دلیل این که محدودیت های شعر کلاسیک را در آثار سپید نداریم پس استفاده از هر کلمه ای دلیلی دارد. به طور مثال: دیروز پشت پرده پنهان شده است. شاعر از فعل پنهان شده است استفاده کرده پس قطعا هدف ما بیان پنهان شده است بوده و نه افعال دیگر مثل پنهان نمودن و ....
در قسمتی نوشتهاید: تکلیف روز ها را روشن کنم. نمونه هایی از این دست داریم مثل: وطنش را به چند دلیل ترک می کند و تنش را بی دلیل.
و یا سید حسن حسینی در شعری نوشته است: امروز بیستم فروردین است و تکلیف بخاری در اتاق روشن نیست.
یا منوچهر کوهن می گوید: چشمانت خوشیدم ، موهایت دریایم و تنت وطنم
سپس مسعود نظرخان برای ترانه خوانی انتخاب شد:
می خوام از این دنیا برم بیرون، بیزارم از عشق مجازی مون
از آدمای ظاهرا جذاب، از آدمای واقعا داغون
این جا همه در گیر تبلیغات، یا عشق بازی با گل و کیکیم
با صورتای واقعیمونم، اندازه ی افکارمون فیکیم
موسوی گفت: این ترانه، ترانهی خوبی است و نمیتوان از آن گذشت. نکته ای که در این اثر بارز است استفاده از کلمات متفاوتی است که در آن دیده می شود. اما فکر می کنم وجود این عبارات لزوما اثر را شاعرانه نمی کند و باید کارکرد شاعرانه هم وجود داشته باشد. در بعضی از ابیات این کارکرد شاعرانه وجود داشت و در بعضی ابیات صرفا فقط ترانه پر از اشیایی بود که به آن اشاره شده بود. البته این اثر یک روح موعظه گر در کنار خصلت عاشقانهاش دارد در صورتی که رسالت شاعر مدرن نیست که مثل سعدی و یا بسیاری از شاعران پند دهد.
سپس نیلوفر شکیب برای غزل خوانی توسط بدیع فراخوانده شد:
از شهر میروی و غم از راه می رسد، دلتنگی ات چه زود چه ناگاه می رسد
راضی نمیشوم به تماشای تو ولی، دستم مگر به روشنی ماه می رسد
پروانهام که در هوس شعله های عشق ، لبهای من به بوسهی جانکاه می رسد
هر روز خاطرات تو را پرسه میزنم، هر شب دلم به رنج خودآگاه می رسد
بدیع گفت: غزل دلنشینی است و برخی مصرعها واقعا درخشان است:
راضی نمیشوم به تماشای تو ولی ، دستم مگر به روشنی ماه میرسد؟
بدیع در مورد این غزل گفت: غزل زیبایی است ولی می توان شروع زیباتری برای آن در نظر گرفت: به طور مثال می توان در شروع یک " رفیق نیمه راه" اضافه کرد تا رسیدن غم از راه زیبایی بیشتری پیدا کند.
شاعر در کل نشان داده که مولفه های شعر عرفانی و کلاسیک را میشناسد.
مصطفی جلاییپور هم طبق سنت همیشگی جلسات به اجرای قطعاتی در فضای موسیقی سنتی پرداخت.
زینب مولایی، پریا حکم آبادی، بهروز آقاکندی، حمید چشم آور، امید روزبه، سید عبدالله حسینی از جمله دیگر افرادی بودند که آثارشان را اجرا کردند.
جلسه حدود ساعت 18:30 به پایان رسید.
جلسه ی بعدی عصر شعر و ترانه در اولین پنجشنبه ی تیر ماه برگزار خواهد شد.
عصر شعر و ترانه خرداد ماه
منتشر شده در ۱۳۹۷/۳/۹