اولین جلسه ی عصر شعر و ترانه در سال 97 در اولین پنجشنبه ی اردیبهشت ماه برگزار شد.
در ابتدای جلسه عبدالجبار کاکایی در مورد سعدی ،سهراب سپهری و ... صحبت کرد. وی گفت به راستی که سهراب سپهری هدیه ای به ادبیات ما داد که شاید بعد ها یکی از شاخه های نیرومند ادبیات معاصر در حوزه ی گرایش به معنویت محسوب شود. وقتی که وی می گوید: "کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ ، کار ما شاید این است که در افسون گل سرخ شناور باشیم" ، دقیقا انتقال دهنده ی میراث معنوی گذشتگان است که نگاه فلسفی را کنار گذاشته و نگاه ذوقی را پیشنهاد می کند.به هر حال وی از اثرگذارترین های ادبیات روزگار ماست.
کاکایی در مورد قیصر گفت: وی چهره ی شاخص شعر انقلاب است و کتاب های وی از معدود کتاب های پر فروش دهه ی شصت است.
سپس طبق سنت همیشگی عصر شعر و ترانه کارشناسان را برای نقد و بررسی فراخواند.
وی از عمران میری به عنوان کارشناس شعر کلاسیک ، علی بحرینی به عنوان کارشناس ترانه و ادریس بختیاری به عنوان کارشناس آثار سپید دعوت به عمل آورد و محمدصادق جلالی نفر اولی بود که برای شعر خوانی به روی سن آمد.
دیدی که گاهی بیخودی بغض عظیمی می خورد تن را
از بودنت دل می کنی همواره مجبوری تو ماندن را
پیش آمده در خلوتت فکر مقصر باشی و آخر
در ضجه های گاه و بی گاه شبت پیدا کنی من را
کاکایی در مورد تصویر "بغض عظیمی می خورد تن را" گفت: خلق تصویر زمانی بیانگر توانایی شاعر است که قابل انتقال و درک باشد. آدم بغض را می خورد ولی بغض آدم را نمی خورد.
میری گفت: به نظر من از لحاظ وزنی یک غزل باید روان تر باشد و این غزل در بعضی از ابیات دچار اشکالات خفیف وزنی است. حتی بهتر است از اختیاراتی که عروض در اختیار شاعر قرار می دهد استفاده نشود.
علی بحرینی ، ریحانه عبدالکریمی را به عنوان نفر اولی که باید ترانه ی خود را اجرا کند انتخاب کرد.
انقدر تکراری شده روزا ، انگار در جا می زنم هر روز
هر اتفاق تازه توو خوابه ، تعبیرشم مثل همین دیروز
دنیای من توو انحطاط محض ، توو مرگ نابودی و نامردی
شکلم شبیه حضرت شیطان ، توی لباس پاکی و مردی
هر روز جنگ و تیر و تبعیده ، هر روز زخم و ناله و فریاد
ویرونه شد دنیای فردامون، فردای ما ویرونه شد ای داد
...
بحرینی در مورد این ترانه گفت : من در این کار و مجموع ترانه ها سیاهی و تباهی می بینم و نقطه ی روشنی در این ترانه ها به چشمم نمی خورد. گویا این در حال تبدیل شدن به یک رویه بین ترانه سرایان است. حداقل در این اثر تاریکی قابل اعتنایی بود. به عنوان کسی که در مارکت فعالیت می کنم خواهشی که دارم این است که دوستان توجه بیشتری به تقاضای جامعه داشته باشند و آثار مثبت بیشتری بنویسند. در حال حاضر شرایط به صورتی است که در آثار اکثر ترانه سرایان این سیاهی و ناامیدی به چشم می خورد و این اتفاق انعکاس اتفاقات رخ داده در جامعه است.
کاکایی گفت: عشقی که در ترانه هایی امروز مطرح می شود بر سه پایه استوار است:
صمیمیت ، تعهد در استمرار صمیمیت و طبیعتا ضلع سوم ضلع فرویدی است. در جامعه ی امروز ما تعهد در حال ضربه خوردن است. مثل گسترش ازدواج های سفید و ماجراهایی از این دست.
شاید در دهه ی پنجاه ترانه ها بر مبنای عشق به خاطر زیبایی بود. شاید امروز ترانه سرا نمی تواند مطالبات مخاطب را ببیند و نگاه مثبت تری به عشق داشته باشد.
ادریس بختیاری هم امیرمهدی اشرف نیا را برای خوانش شعر سپید فراخواند:
ساعت هفت و نیم است ، نیمی از من مرده و نیمه ی دیگر خواب قبرستان می بیند
به دنبال قطعه ی خودم می گردم ، یک قطعه عکس سه در چهار برای گواهی فوتم لازم است
و من هیچ عکسی با پیراهن سفید ندارم. فرقی نمی کند کدام پیراهنت را پوشیده باشی
اینجا که من ایستاده ام دیگر فرقی نمی کند کدام عکسم را قاب کرده باشم یا در کدام طبقه رهایم کرده باشی...
بختیاری گفت : این اثر از لحاظ فرم و هم به جهت این که برای مخاطب این حس ایجاد می شود که کاراکتر شعر مشخص باشد و مخاطب بداند که در چه مورد صحبت می شود قابل اعتنا است. خیلی از اشعار امروزی اسم ندارند و فقط با اعداد شناخته می شوند به این دلیل که مضمون مشخصی در شعر وجود ندارد.
پریا حکم آبادی به عنوان دومین نفری که غزل می خواند توسط عمران میری فراخوانده شد. میری در مورد غزل وی گفت: فکر می کنم که به تازگی شروع به غزل سرایی کرده اید و یا هنوز پیشرفت لازم را که باید تا اینجا داشته باشید برایتان رخ نداده است. اگر دقت کرده باشید در غزل های دو دهه ی اخیر اغلب غزل ها دارای ردیف بوده اند. خیلی بهتر است که از زبان پیچیده دوری کنیم. به طور مثال: دلم گرفته برایت زبان ساده ی عشق است، سلیس و ساده بگویم دلم گرفته برایت... ضمن این که شما از کلمه ی "لازمان" استفاده کرده اید که به شدت از زبان امروزی دور است. کاکایی افزود: ایشان در ابتدا کاملا تحت تاثیر مولانا بودند و کم کم در حال پیدا کردن زبان امروزی است.
سپس خانم کزازی برای خوانش شعر به روی سن آمد.
دل را پریشان می کند کابوس سرمای تنم
باور ندارم آنچه در آیینه می بینم منم
از غم خمیده قامتم دارم تظاهر می کنم
سرو تنومندی شدم اندازه ی پیراهنم
ای کاش شب آهسته تر آرامشم را بشکند
یادم نیندازد که در آشوب تنهایی زنم
میری گفت: وقتی که شما ساده می نویسید و احساس در کارتان وجود دارد به زیبایی اثر می افزایید. اما به طور مثال در مصرع "کوهم که خنجر خورده بر پژواک احساسم چنین ، لبریزم از خون جگر آماده ی هر شیونم" پیچیدگی بیش از حد به چشم می خورد. گاهی اوقات دور شدن از فضای ساده به کار ضربه می زند. ضمن این که "هر" اضافه است و فقط برای پر کردن وزن آمده است.
معصومه قریشی به عنوان نفر بعدی ترانه ی خود را قرائت کرد.
دستم به خون بچه م آلوده س
معصومیت رو توو خودم کشتم
تنهام از وقتی که یادم هست
من خیلی وقته خالیه پشتم
اشکامو می شمردم به جای پول
وقتی چکا هر روز برگشت می خورد
مادر یه شب چشماش کم آوردن
وقتی پدر توو زیر هش می مرد
بحرینی گفت: از ضرباهنگ موسیقایی کار شما لذت بردم گرچه کاملا عیان و مشهود بود که هم مشکل قافیه و هم مشکل وزنی در کار وجود داشت. در پایان بندی کار هم مشخص بود که یک امیدواری جعلی وجود دارد که از لحاظ حسی با کلیت ابیات دیگر فاصله داشت. در مورد این که گاهی اوقات اثر رنگ و بوی سفارشی پیدا می کند خاطرم هست که حدود 10 سال پیش محسن یگانه که به نظرم بین خواننده-ترانه سراها از همه ی افراد بهتر کار خود را انجام می دهد در یکی از موفق ترین کار هایش این مصرع را داشت: ای خدا دلگیرم ولی، احساس غم نمی کنم! در آن سال ها یک مطلب در نشریه نوشتم که چطور می شود شخصی دلگیر شود ولی احساس غم نکند؟ بعضا شرایط ، ممیزی ها و مصلحت اندیشی های بی مورد باعث می شود که هنرمند اثری را منتشر کند و خودش اثر را به اغما ببرد.
پوریا پلیکان ، یلدا انگالی ، علی صارمی ، علی علیزاده، امیر حاجی زاده ، رسول پیره ، صنم نافع ، بهروز آقاکندی ، علیرضا تقی پور، صابر ساده ، سلمان امین و ... از دیگر افرادی بودند که آثار خود را اجرا کردند.
پس از ترانه خوانی حمید غلامعلی از خواننده های موفق دهه ی 70 که سال های زیادی بود از فعالیت جدی دور بود برای اجرا به روی سن آمد.وی به تازگی چند تک آهنگ را در فضای مجازی منتشر کرده است. غلامعلی به اجرای سه قطعه پرداخت که از میان آنها می توان به وسعت سبز با ترانه ی سهیل محمودی و ملودی شادمهر عقیلی اشاره نمود. وحید مهراد به عنوان پیانیست با وی همراهی کرد.
سپس از محمدرضا عیوضی دعوت کرد تا در اجرای یک قطعه با او همراهی کند.
عیوضی گفت: هر وقت می خواستیم از یک خواننده ی خوب یاد کنیم از حمید غلامعلی یاد می کردیم و می گفتیم صدایی به وسعت سبز نت های صدای وی از نت های یک پیانو هم کوک تر است. غلامغلی و عیوضی قطعه ی ایران ایران را در کنار هم اجرا کردند که با استقبال خوبی از مخاطبین مواجه شد.
بعد از اجرای این دو نفر امیرحسین کاکایی به نیابت از هنرجویان کارگاه شعر ارسباران عبدالجبار کاکایی ، برای قرائت متنی که هنرجویان کارگاه نوشته بودند به روی سن آمد.
متن تشکر هنرجویان به شرح زیر است:
استاد گرامی جناب آقای عبدالجبار کاکایی
دلسوزی تلاش و کوشش بی نظیر حضرتعالی در تعلیم و انتقال معلومات و تجربیات ارزشمند در کنار برقراری رابطه صمیمانه با هنرجویان و ایجاد فضایی دلنشین برای کسب علم و دانش حقیقتا قابل ستایش است. اینجانبان بر خود وظیفه می دانیم به عنوان هنرجویان در کسوت شاگردی از خدمات و زحمات بی شائبه ی شما استاد گرانقدر تشکر کنیم و از خداوند متعال سلامتی ،شادی و موفقیت مسئلت داریم.
سپس یک تابلو فرش که با عکسی از عبدالجبار کاکایی همراه بود به او اهدا شد.
جلسه با شعرخوانی چند نفر از حضار ادامه یافت و سپس با اجرای مصطفی جلایی پور همراه شد.
برگزیدگان اردیبهشت ماه 97 عصر شعر و ترانه هم امیرحاجی زاده در حوزه ی شعر سپید و علی صارمی در حوزه ی شعر کلاسیک بودند که هدایای خود را از طرف نبض هنر دریافت کردند.
جلسه ی بعدی عصر شعر و ترانه در اولین پنجشنبه خرداد ماه برگزار خواهد شد.
عصر شعر و ترانه اردیبهشت ماه
منتشر شده در ۱۳۹۷/۲/۸