دیوان بیدل دهلوی
دیوان بیدل دهلوی
منتشر شده در ۱۴۰۳/۱۰/۲

خواب در چشم و نفس بر دل محزون بار است
از که دورم‌ که به خود ساختنم دشوار است

عرق شرم تو، از چشم جهان‌، شست نگاه
گر تو خجلت نکشی‌، آینه‌ها بسیار است

گوشهٔ چشم تو محرومی‌کس نپسندد
گر تغافل مژه خواباند نگه بیدار است

نرود حق وفای ادب از گردن ما
موج را بستن‌ گوهر گره زنار است

در مقامی‌ که جنون نشئهٔ عزت دارد
پای بی‌آبله یکسر، سر بی‌دستار است

آبرو تا به‌کجا، خاک مذلت نشود
حرص در سعی طلب‌، آنچه ندارد، عار است

زر و سیمی‌ که‌ کنی جمع و به درویش دهی
طبع‌ گر ننگ فضولی نکشد ایثار است

خواجه تا چند نبندد به تغافل درگوش
شور هنگامهٔ محتاج دماغ افشار است

تا کی‌ اندوه‌ کج و راست ز دنیا بردن
مهرهٔ عرصهٔ شطرنج به صد رفتار است

غافلان‌، چند هوا تاز جنون باید بود
کسوت سرکشی شمع‌گریبان‌وار است

بیدل آخر به سر خویش قدم باید زد
جادهٔ منزل تحقیق خط پرگار است

 

شعری که خواندید از دیوان بیدل دهلوی انتخاب شده است. این اثر ارزشمند به تصحیح اکبر بهداروند و به همت نشر چشمه چاپ و منتشر شده است. برای تهیه این اثر به ویترین آنلاین نبض هنر مراجعه کنید. 

مولفین و انتشارات
تمامی نتایج پروفایل‌ها
رویدادها
تمامی نتایج رویدادها
در ویترین
تمامی نتایج ویترین