«تمساحی زیر پوستم» اثری تازه از نویسنده ایرانی «پانیذ هدایتی» است که در اوایل سال جاری به همت نشر «چشمه» به چاپ رسید.
پانیذ هدایتی از زمره نویسندگانی است که زیبایی و تاثیرگذاری اثرش را قربانی کمیت آن نمیکند؛ اثر پیش رو مصداقی بر این خصوصیت هدایتی است. چرا که داستانهای موجود در این مجموعه، ثمره ی سالهای طولانی نویسندگی اوست و اکنون پس از گذر بیش از 10 سال به چاپ رسیده است.
مجموعهی پیش رو شامل 6 داستان کوتاه زیبا و تاثیرگذار است که با موضوعات و فضاهایی کاملا متفاوت، خواننده را به تجربهی لحظات ناب و زیبایی دعوت میکند.
داستانها موضوعات متنوعی دارند؛ اما مضمون کلی حاکم بر آنها، دغدغههای اجتماعی و عاشقانه است.
نویسنده این کتاب گفته است که هریک از این داستانها، حاصل یک دغدغه و درگیری ذهنی خودش در زمان نگارش بودهاند؛ اما آنچه توسط نویسنده اتفاق افتاده، بارها و بارها نگارش و بازنویسی این داستانها است؛ چرا که با بالاتر رفتن سطح دانش و تبحر نویسنده، بالطبع شیوهی نگارش و حساسیت روی آنها بیشتر شده است.
این اثر را به دوستداران مجموعه داستانهای کوتاه و کسانی که فرصت کمتری برای مطالعه داستانهای بلندتر دارند توصیه میکنیم.
برای تهیه این اثر میتوانید به ویترین آنلاین نبض هنر مراجعه نمایید.
با هم بریدهای از کتاب را مطالعه میکنیم:
«کاش میتوانستم، کاش میتوانستم دربارهی حباب آبی چیزی نگویم، حباب آبیای که از توی قابعکس بزرگ روی دیوار میزند بیرون. توی عکس فقط من هستم و دریا. دریای جنوب آنقدر آبی است که حباب، بدون اینکه کسی شک کند، خودش را توی آن استتار کرده است. حالا اما مثل تصویری سهبُعدی یواشیواش از آن جدا میشود و میآید طرفم و برعکسِ حباب قرمز، که وحشیانه حمله کرد، بهنرمی دریچهاش را باز میکند و مرا میبلعد... بیست و پنجم اسفندِ هشت، نُه یا ده سال پیش است؛ از آینهی ماشین تسبیح سیاهی آویزان است که وقتی میدان تجریش را دور میزنیم شروع میکند به رقصیدن. دست من روی دنده، زیر دست اوست. شیشه را میکشد پایین و میگوید «به همین زودی هوا داره گرم میشه.» نزدیکیهای خیابان دولت، وقتی فقط پانزده ثانیه مانده چراغ سبز شود، سرش را بر میگرداند طرف من، چند لحظه خیره میشود به صورتم و دوباره زُل میزند به روبهرویش. بعد چراغ سبز میشود، دنده را میگذارد یک و تیک آف میکشد.»
لینک خرید کتاب: تمساحی زیر پوستم