ارسطو یکی از فیلسوفان بزرگ جهانی است که تا 322 پیش از میلاد میزیست. او در قلمرو مقدونیه در یونان باستان متولد شد تا درنهایت با اسامی متواضعانه و مستعاری همچون «آموزگار» و یا «فیلسوف» به یکی از مهمترین آموزگاران و فیلسوفان تاریخ بشریت تبدیل شود.
او شاگرد افلاطون و معلم اسکندر کبیر بود. یکی از مهمترین دغدغههای این فیلسوف برجسته، منطق حکمفرما بر امور بود؛ سؤالاتی از قبیل آنکه سعادت و خوشبختی انسانها درگرو چیست؟ چه چیز باعث سامان زندگی مردم و جامعه میشود؟ چرا یک گیاه در یک اقلیم رشد میکند و دیگری نه...
او دربارهی سعادت و هنر و برخی مسائل دیگر توانست پاسخهای بسیار زیبا و ارزشمندی بیابد و تئوریهای جهانشمول بسیاری را ارائه دهد. او باآنکه شاگرد افلاطون بود، اما بعدها به نقد او پرداخت و تئوریهای خود را پایهریزی نمود.
امروزه پرداختن به نظریههای اساتیدی همچون ارسطو برای جامعهی امروزی بسیار مهم و ضروری تلقی میشود؛ چراکه انسان معاصر نیاز مبرمی به استدلال دارد.
«سعید هنرمند» با نگارش کتاب «بوطیقای ارسطو» منبعی غنی در اختیارمان قرار داده است؛ چراکه او ضمن گردآوری نظریههای این فیلسوف، به بررسی و پژوهش و موشکافی آنها نیز پرداخته است.
آنچه در این کتاب برجسته مینماید، تمرکز بیشتر نویسنده بر روی نظریههای ادبی ارسطو است؛ نگاه ارسطو نسبت به شعر و شاعری نگاهی سیاسی بود و دیدگاه او نسبت به این حوزه، نگاهی برخلاف افلاطون است. از همین رو بررسی این دیدگاه و آشنایی با آن برای فعالان حوزه ادبیات ضروری و پربهره به نظر میرسد.
این اثر ارزشمند به همت نشر چشمه وارد بازار کتاب شده و هماکنون در ویترین آنلاین نبض هنر در دسترس علاقهمندان قرار دارد.
مطالعهی این اثر را به دوستداران ادبیات بهویژه از دیدگاه فلسفی پیشنهاد میکنیم.
باهم بریدهای از این کتاب را میخوانیم:
«باید در جستوجوی دلایل نارساییهای ترجمه ــ یا درواقع تفاوتِ چارچوبهای تئوریک ــ بود و اینکه مسئله از کجا آب میخورد. همانطور که گفته آمد، به این منظور باید، بهجای کار مترجم، چارچوب ادبیِ حاکم را به بررسی گذاشت، زیرا زرینکوب نیز ناگزیر در آن چارچوب بالیده و از آن زاویه به متن پرداخته است. هر کس دیگری هم که بود و در ترجمهٔ بوطیقا از آن سنتهای ادبی حاکم پیرَوی میکرد کاری جز این ارائه نمیداد، چنانکه افنان و مجتبائی نیز، که پیش از او ترجمههای خود را به دست چاپ سپرده بودند، باز دچار مشکلاتی ازایندست، و حتی بدتر، هستند؛ برای نمونه، مجتبائی بهجای اصطلاح «شخصیت» از واژهٔ «اخلاق» یا «خلقیات» استفاده میکند. همین اصطلاح ساده نشان میدهد که مجتبائی تا چه حد با تئوریهای ادبی مدرن ناآشنا بوده است و در کار تنها بسنده کرده به فارسی کردنِ اصطلاحِ عربی «الأخلاق» که بدوی یا ابیبشر در ترجمههای خود آورده بودند.»
لینک خرید کتاب: بوطیقای ارسطو