عشق، دلبستگی، روابط زناشویی و چالشهای موجود در آن، از موضوعاتی هستند که همواره به یاری قلم نویسندگان، بالأخص در میان جوانان هوادار بسیاری داشته است؛ چراکه بدیهیست زندگی عاری از این مفاهیم نیست و شاید بدون آنها دشوار هم باشد.
«سپیده ابر آویز» از بانوان نویسنده و جوانی است که چنین موضوعاتی را دستمایه نویسندگی خویش قرار داده؛ او به یاری قلم زیبا و روان خویش، داستانهایی را در باب عشق و روابط را خلق
نموده است. در این داستانها موضوعاتی همچون زنان و دغدغههای زنانگی نیز بهموازات محوریت اصلی داستانها گنجاندهشده است.
این نویسنده در کتاب «انتهای دیوار کازینو» ۱۴داستان کوتاه درباره زندگی واقعی زوج ها و زنان و مردان سرگشته در زندگی روزمره زناشویی روایت کرده است.
ویژگی دیگر این اثر سپیده ابر آویز، ترکیب وقایع روزمره با برخی اتفاقات خارج از مرزهای واقعیت است که بااینحال از حقایق زندگی سرچشمه گرفتهاند.
گفتنی است این اثر به همت نشر «ثالث» روانه بازار شده و پیشازاین اثر دیگری از همین نویسنده بانام «فردا داستان خوبی مینویسم» نیز از همین نشر وارد بازار کتاب شده است.
برای تهیه این اثر میتوانید به ویترین آنلاین «نبض هنر» مراجعه نمایید.
بخشی از این داستانها را باهم میخوانیم:
«روزهای آخر قبل از رفتن بهرنگ تمام راه را تا انتهای دیوار کازینو پیاده میرفتم. مینشستم روی پله روبروی کیوسک تلفن. میشمردم که بهرنگ را چند بار دیگر میتوانم ببینم. بهرنگ میگفت: «کارم که درست بشه تو رو هم میکشم اون ور.»
مینشستیم روی تخت یکنفره. گیتارش را کوک میکرد. به فوتبالیست روی دیوار نگاه میکردیم و باهم آواز میخواندیم. حرف میزدیم و گریه میکردیم. میگفت: «آلمان، سوئد یا دانمارک هر کدوم بشه. بذار برسم ترکیه.»
ادوکلن را میپاشید کنار گردنم. ادای خیس کردن دستش با آب دهان را درمیآورد و پسگردنی صداداری به من میزد. میخندید و میگفت: «آبغوره نگیر روانی، بالاخره نگفتی ملودی خوبه یا آهنگ؟»
قرار شد کارش که درست شد وکالتنامه بفرستد و عقد کنیم. اسم دخترمان را بگذاریم آهنگ. گفت: «من که ملودی دوست دارم، اما سگخور، به خاطر تو میذاریم آهنگ.»
لینک خرید کتاب: انتهای دیوار کازینو