تو نیستی
بیهوده میبارد این باران
با هم در آن خیس نخواهیم شد که…
بیهوده است این رود
بیهوده میخروشد و موج میزند
بر کنارهاش نخواهیم نشست به تماشا که…
راه میکشند و میروند
بیهوده خسته میشوند راهها
شانهبهشانه قدم نخواهیم زد که…
بیهودهاند جداییها و دلتنگیها
آنقدر که دوریم از هم
با هم نخواهیم گریست که…
بیهوده دوستت دارم
بیهوده زندهام
زندگی را شریک نخواهیم شد که…
.
از کتاب «در صدای تو بوسیدم آفتاب را» اثر عزیز نسین
این کتاب را پوریا اشتری ترجمه و نشر نگاه چاپ و منتشر کرده است. برای تهیه این اثر به ویترین آنلاین نبض هنر مراجعه کنید.
سفارش کتاب: در صدای تو بوسیدم آفتاب را