اسکار وایلد نویسنده و نمایشنامهنویس محبوب ایرلندی است که به عقیدهی بسیاری از منتقدان و پژوهشگران آثار ادبی، برترین نمایشنامهنویس تاریخ ادبیات است. او در عمر کوتاه خود با خلق آثاری محدود اما ماندگار، تاثیر فراوانی بر نویسندگان پس از خود گذاشته است. از مشهورترین آثار اسکار وایلد میتوان به «تصویر دوریان گری» اشاره کرد. نخستین نسخه از این رمان در سال ۱۸۹۰ در یک ماهنامه منتشر شد، سپس وایلد به بسط و گسترش آن پرداخت و در سال ۱۸۹۱ نسخه اصلی آن را به صورت رمان منتشر کرد و از همان سال تا کنون این رمان مورد تشویق و تمجید واقع شده است. در کشورهای انگلیسی زبان «تصویر دوریان گری» بیش از صد و بیست بار منتشر شده است و نسخههای سینمایی متفاوتی از این اثر بر پردهی سینما رفته است که تازهترین آن محصول سال 2009 است. این کتاب نثری چنان زیبا تاثیرگذار دارد که بعد از گذشت دههها در سال 2010 به عنوان کتاب سال دابلین شناخته شد.
«تصویر دوریان گری» نثری شاعرانه و طنزآمیز دارد و موضوع اصلی آن شناخت زیبایی است. وایلد که تحت تاثیر جنبش زیباییپرستی بود، در این رمان تلاش کرد مفهوم زیبایی را زیر سوال ببرد و نگاهی عمیق به زیبایی درونی انسان داشته باشد. این کتاب داستان جوانی زیبا به نام دوریان گری است که یک روز به عنوان مدل نقاشی در یک آتلیه شرکت میکند. زمانی که دوریان تصویر نقاشیشدهی خود را میبیند، آرزو میکند که همواره زیبا و جوان باقی بماند و پیری و پلیدیهای زندگی او تنها بر تصویر نقاشیشدهاش اثر بگذارد. زندگی او زمانی متحول میشود که او متوجه میشود آرزویش برآورده شده و او زیبایی و جوانی جاودانه پیدا کرده است. او به عیاشی و انجام أمور غیرقانونی میپردازد، به همسر خود خیانت میکند و هر روز تصویر نقاشی شدهی او زشتتر و پلیدتر میشود. پس از اقدام به قتل، دوریان دیگر قادر به تحمل چهره پلید خود در تصویر نبود، پس با خشم فراوان چاقویی را در تصویر نقاشیشدهی خود فرو میبرد. در همین هنگام خدمتکاران او صدای نعرهی وحشتناکی را میشنوند و زمانی که به اتاق او میروند، تصویر دوریان جوان و اراسته را بر بوم نقاشی میبینند و با جسد مردی پیر و کریه مواجه میشوند.
بخشی از فصل اول «تصویر دوریان گری» را با هم میخوانیم:
«نگارگر نگاهی افکند به شیوهی آرام و دلپذیری که ماهرانه در نگارهاش بازتاب داده بود و لبخندی از لذت چهرهاش را گشود و چندی پایید. اما ناگهان تکانی خورد و همچنان که چشمانش را میبست انگشتان را بر پلکها نهاد. گویی میکوشید رویای غریبی را در ذهنش زندانی کند تا مبادا ازخواب شیرین آن بیدار شود.
لرد هنری با وارفتگی گفت: «این بهترین کار توئه، بهترین چیزیه که تا به حال کشیدهی، این را باید سال آینده حتماً به گراس ونرُ بفرستی.» «آن آکادمی زیاده از حد بزرگ و زیاده از حد مورد توجه عامهست. هر گاه آنجا رفتهم یا چندان شلوغ بوده که نتونستهم تابلوها را ببینم، که افتضاحه، و یا به قدری تابلو در آن چیده بودند که نتونستهم کسی را ببینم، که افتضاحتره. »
«گراس وِنرُ تنها جای مناسبه.»
«تصور نکنم این رو جایی بفرستم.» نگارگر با این پاسخ به گونهای که همشاگردانش را در آکسفورد به خنده میافکند، سرش را به عقب تکانی داد. «نه این رو به هیچ جا نمیفرستم.»
لرد هنری ابروها را بالا برد، و از میان حلقههای دودی که در پیچاپیچهای خیالانگیز از سیگار تریاکاندودش برمیخاست نگاهی به او کرد. «آن رو هیچ جا نمیفرستی؟ برای چه دوست عزیزم؟ شما نقاشها واقعاً آدمهای غریبی هستید ! برای کسب شهرت هرکاری لازم باشه انجام میدید، ولی به محض اینکه آن شهرت رو به دست میآرید، گویا، میکوشید تا به دورش بندازید. این جز حماقت چیزی نیست. چون دردنیا فقط یک چیز بدتر از مشهوربودنه و اون هم مشهور نبودنه. نگارهای مثل این تورو در جایگاهی بسیار بالاتر از همهی نگارگرهای جوان انگلیس قرار میده، و حسادت سالخوردهها رو بر میانگیزه؛ البته اگر سالخوردهها توان ابراز احساسات داشته باشند»
نگارگر در پاسخ گفت: «میدانم باعث خندهت میشه، ولی من این رو هیچ جا نمیتونم به نمایش بگذارم، چون خیلی از وجود خودم رو در آن ریختهم.»...»
«تصویر دوریان گری» را ابوالحسن تهامی ترجمه و نشر نگاه آن را چاپ و منتشر کرده است. برای تهیه این اثر میتوانید به ویترین آنلاین نبض هنر مراجعه کنید.
سفارش کتاب: تصویر دوریان گری