«در روزگارِ این همه تنهایی، کوچ هر عزیزی غربتی مضاعف و دردی چندچندان است. چگونه میشود خبر را شنید و غافلگیر نشد؟ چگونه میشود سفر را نفرین نکرد و بر رسم روزگار زار نگریست؟
با مرگ، این سنت محتوم و این هجرت همگانی سر ستیزمان نیست اما آن قلب مهربان وقت ایستادنش نبود... آن حنجره، آن باغ صدا، هنوز گلهای تر و تازه فراوان داشت، هنوز شکفتنیها و گفتنیها، هنوز... اما دریغ از حرفهای ناتمام و خداحافظیهای ناگهان... دریغ از دریغاگویی بر آن قامت رشید و جوان، دریغ که مرگ، مهربانتر از ماست و در دوستی سنگتمام میگذارد.
ابوالفضل زرویی در ۴۹ سالگی عطای زندگی را به لقایش بخشید. آزادوار و سربلند، در خلوت و غربت زیست و عزت و شرافت را سرمایه جاودانی خویش کرد. نثر روان و دلنشین و شعر زلال و شیرین ابوالفضل زرویی، از ذوق سرشار و انس و الفت بسیار و پیوند جدی و عمیق او با شعر و ادبیات دیروز و امروز حکایت دارد. ذوقی که نکتهیابیهای سنایی، شوریدگیهای عطار و مولوی، رندانگیهای سعدی و حافظ را مو به مو شناخته و کلام خویش را با تکیه بر ستونهای محکم متونی چون گلستان و اسرارالتوحید و... استوار ساخته بود.
آثار طنزآمیز او، همهء شیوایی و بلاغت و رندی و ملاحت و سادگی و سلامت سنت طنز فارسی، از عبید تا دهخدا و جمالزاده و ابوالقاسم حالت و کیومرث صابری و عمران صلاحی را فرایاد میآورد. اما سلوک جوانمردانه و زیست آزادمنشانه او که به انتخاب خویش، وارستگی پیشه کرد و دامن از وسوسههای شهرت و موقعیت برچید و از دچار شدن به روزمرگیها و سرودن شعر اداری کناره جست، به او جلالی افزونتر بخشید.
ابوالفضل زرویی در دنیای غبطهبرانگیزش، در حریم زبان با کلمات دلخوش بود و با استغنا و سربلندی، عمری کوتاه را برگزید که قامت رشید و آزادهاش، سایه حمایت مسوولان فرهنگی و ادارات دولتی را برنمیتابید.
خوشا او که جان در گرو مهر انبیا و اولیا و پاکان و نیکان داشت و خود ستایشگر باخلوص ایشان بود و همین زادراه او را بس. فقدان ابوالفضل زرویی را به خویش و به دوستان او و صاحبان اندیشه تسلیت میگوییم. یقین که یاد آن رفیق بامعرفت، فراموش نخواهد شد.»
این نامه از طرف هیات مدیره انجمن شاعران ایران و دفتر شعر جوان نوشته شده است.
وقت ایستادن آن قلب مهربان نبود
منتشر شده در ۱۳۹۷/۹/۱۳