کلیدها، گفتگوهایی پیرامون شعر و زندگی»، اثر نزار قبانی متولد 1923 درگذشته 1998، شاعر برجسته سوری و ادبیات عرب است. از جمله بنمایههای شعر او زن، عشق، و مذهب است. مرگ خواهر، همسر و پسر جوانش در شعر و سرایش او تاثیری عمیق گذاشته است. اما بیش از همه شهر دمشق الهه الهامبخش او بود. هنگامی که در لندن درگذشت وصیت کرد تا او را در دمشق به خاک بسپارند، جایی که «خلاقیت، شعر و الفبای گل یاس» را به او آموخت.
این کتاب، کلید هایی ست که درهای زندگی شاعرانه ی نزار قبانی، این سیاست مدار عاشق و شاعر پیشه را بر روی خواننده باز می کنند. در این کتاب، خواننده با حال و هوای شاعرانه ی یکی از نابغه های شعر و جهان آشنا می شود، در کنار او می نشیند و دنیای شاعرانه ی او را از نزدیک حس می کند.
کلیدها، کتابی ست که از گفتمانی پرده بر می دارد که چظور یک شعر، بی هیچ تلاش شاعرش، مرزها را در می نوردد و کیلومترها آنطرف تر، به گوش خواننده ی مشتاق می رسد.
به نظر می رسد، این کتاب را باید هر شاعر بخواند.
ترجمه ی این کتاب، توسط انسیه سادات هاشمی انجام شده است. هاشمی متولد 1365 در شهر قم، خود شاعر است. او دانشجوی مقطع دکتری دانشگاه تهران در رشته زبان و ادبیات عرب است و تاکنون علاوه بر تألیف، کتابهای «گنجشکها ویزا نمیخواهند» اثر نزار قبانی و «پدیده زیباشناختی در قرآن کریم» اثر نذیر حمدان را از عربی به فارسی برگردانده است.
کتاب «کلیدها» در سال 1396 از سوی انتشارات شهرستان ادب به چاپ رسیده و با استقبال خوب مخاطبان مواجه شده است.
قسمتی از این کتاب:
زنی که نزار قبانی دربارهاش مینویسد واقعی است یا خیالی؟ نسبت وجود آن در خارج چهقدر است؟
✓ نودوپنجدرصد زنان شعر من از گوشت و خونند و فقط پنجدرصدشان نمک و فلفل و ادویهاند. برای پختن شعر، این ادویهها لازم است. زیرا غذا بدون دارچین و بادیان و فلفل قرمز از گلو پایین نمیرود.
هیچوقت عشق و رابطه عاطفی را با دوربین تجربه نکردهام. برای اینکه در مورد جنگ بنویسی، حتماً باید بجنگی، برای اینکه در مورد انگشتان زن بنویسی، حتماً باید در مورد صنعت حریر دمشق بدانی و در نهایت برای اینکه در مورد جزئیات عشق بنویسی، باید از عشق بمیری.
وقتی شاعر معشوقهاش را مییابد، آیا او را رها میکند؟ وقتی در مورد او مینویسد، آیا او را در چشمان خود رو به افول میبیند؟ آیا یک زن، شاعر را محدود میکند؟
✓ رابطه با زن، بسیار حسّاس و شکستنی است. شاعر، زنی را رها نمیکند مگر اینکه آن زن دیگر شگفتی نیافریند و به سنگ تبدیل شود. زن برای شاعر حکم ژنراتور را دارد. تا زمانی که ژنراتور روشن باشد و بتواند در اطراف شاعر و در فکر و خیالاتش، نور و گرما تولید کند، هم زن و هم شعر در قید حیات باقی میمانند.
زن در چشمان شاعر خاموش نمیشود، مگر اینکه دچار تکرار و تشابه شود و به نوار کاست تبدیل شود. یک زن اگر بتواند در هر لحظه زمان را روشن کند و برق اختراع کند، شاعر را محدود نمیکند، مثال «آراگون» یا «الزا تریوله» گواهی آشکاری است که نشان میدهد یک زن میتواند فشردهی تمام زنان جهان باشد.
شما میتوانید
کتاب کلیدها
را از ویترین آنلاین نبض هنر تهیه کنید
هیچ زندانی در جهان وجود ندارد که بتواند واژه را بازداشت کند
منتشر شده در ۱۳۹۷/۷/۲۶