پابلو نرودا، شاعری که با عشق از زندگی نجات یافت
وقتی اسم «پابلو نرودا» را می شنویم، احتمالاً اولین شعری که به یادمان می آید، شعری از کتاب «هوا را از من بگیر خنده ات را نه» است:
و اگر دیدی، به ناگاه
خون من بر سنگفرش خیابان جاری است
بخند، زیرا خنده تو
برای دستان من
شمشیری است آخته
تشبیه خنده ی معشوق به شمشیر... عجب تعبیر شاعرانه ای! اگر درباره ی ارتباط تنگاتنگ نرودا با سیاست و انقلاب، بیشتر بدانیم، شاعرانگی این قطعه برایمان دو چندان می شود. در این جا، خون جاری بر سنگفرش خیابان، یادآور همه ی انقلاب های خونین است.
نرودا، شاعری است که تا آخرین لحظات زندگی اش از عشق سرود و به همین دلیل، عجیب نیست که «گابریل گارسیا مارکز» نویسنده ی پرآوازه ی کلمبیایی، او را «بزرگ ترین شاعر قرن بیستم در همه ی زبان ها» نامیده است.
شاعری از جنس عشق
آیا می دانستید «پابلو نرودا» نام اصلی این شاعر نیست؟ نام اصلی این شاعر عاشق پیشه، «نفتالی ریکاردو ریس باسو آلتو» بود و او نام مستعار «پابلو نرودا» را به پاسداشت «یان نرودا» شاعر اهل سرزمین چک برای خود انتخاب کرد.
نرودا در کتاب های خود، از سبک های مختلفی استفاده کرد: غزل های عاشقانه در کتاب «بانوی اقیانوس و صد غرل عاشقانه»، اشعار سیاسی در کتاب «انگیزه نیکسون کشی و جشن انقلاب شیلی»، اشعار سوررئالیستی در کتاب «سفر پرسش» و نگارش شرح حال در قالب خود زندگی نامه ی «اعتراف به زندگی»، امواجی از اقیانوس پهناور خلاقیت او هستند.
نرودا همیشه با جوهر سبز می نوشت و آن را رنگ امید می دانست.
نفوذ در دل ها با زبان شعر
پابلو نرودا سرودن شعر را از نوجوانی آغاز کرد اما احتمالاً در آن زمان نمی دانست که نه تنها در شیلی، بلکه در تمام دنیا به اسطوره ای در دنیای ادبیات تبدیل خواهد شد. عده ای پیشنهاد می کنند اشعار نرودا را به زبان اصلی یعنی اسپانیایی بخوانیم و معتقدند در ترجمه، برخی معانی شعر از دست می رود. مطمئناً خواندن هر اثر به زبان اصلی آن، لطف دیگری دارد، اما با توجه به این که زبان فارسی، از غنی ترین زبان های زنده ی دنیا در عرصه ی شعر است، مطمئن باشید با خواندن اشعار ترجمه شده ی نرودا به زبان خودمان نیز، در زیبایی های آن ها غرق خواهید شد.
زمین سبز تن سپرده است
به هر آن چه زرد است،
خرمن، مزارع، برگ ها، گندم،
اما آنگاه که پاییز قد می افرازد
با بیرق عظیم خود
تو را می بینم،
برای من موی توست که بافه های گندم را
از هم جدا می کند
از کتاب «هوا را از من بگیر خنده ات را نه»
چرا شعر؟
با شعر می توان جهانی را در ذهن مخاطب خلق کرد و حتی واقعیت را زیر سؤال برد. شعر، درهایی را رو به سوی تخیل خواننده می گشاید و می تواند ابزاری برای انتقاد باشد. مهم نیست موضوع آن چه باشد؛ در قلمرو شعر برای همه ی انسان ها، چیزی وجود دارد. شاید به قول «نیچه» تنها از دریچه ی شعر بتوان نثری خوب نوشت. شعر، از قوانین دیگر فرم های ادبی پیروی نمی کند و قادر است از هر چیز به ظاهر بی معنا، معنایی ژرف بسازد. زیبایی شعر در آثار پابلو نرودا به غایت خود می رسد. از هر خط از اشعار او می توان برداشت های متفاوتی داشت.
شاعری برای صلح
پابلو نرودا در سال 1971 جایزه ی نوبل ادبیات را از آن خود کرد. جوایزی در زمینه ی صلح بین الملل نیز علاوه بر این جایزه، به دلیل فعالیت هایش در زمینه ی صلح به او تعلق گرفت.
نوشته های «نرودا» با شخصیت سیاسی او عجین هستند. او در ماه جولای سال 1945 اشعارش را برای جمعیتی 100 هزار نفری خواند. تأثیرگذاری چنین رویدادی، در ذهن نمی گنجد. او به عنوان سناتور در سنای شیلی مشغول به کار شد و شاید به سبب همین فعالیت های سیاسی، آثاری در ادبیات مقاوت خلق کرد. این شاعر آزادی خواه، به دلیل سخنرانی تند خود بر ضد حکومت، مجبور شد مدتی به طور مخفیانه زندگی کند. نرودا با تجربه ی موقعیت های دیپلماتیک متفاوت، جایگاه خود را در میان دیگر شاعران آمریکای لاتین محکم کرد.
چه کسانی الهام بخش نرودا بودند؟
کمتر نویسنده ای را در تاریخ ادبیات می توان یافت که از تأثیر دیگران مصون مانده باشد. پابلو نرودا در دوران کودکی با «گابریلا میسترال» آشنا شد. «میسترال» که در آن زمان، مدیریت مدرسه ای دخترانه را به عهده داشت، شاعری مورد احترام و شناخته شده در شیلی و سراسر دنیا بود. این بانوی هنرمند که کتاب «شب زنبیل سیاهی ست» از او به فارسی ترجمه شده، نخستین نویسنده از آمریکای لاتین بود که برنده ی «جایزه ی نوبل ادبیات» شد. او کسی بود که نرودا را تشویق کرد تا علاقه ی خود به شعر را دنبال کند.
گابریلا میسترال در کنار پابلو نرودا
سال ها بعد در سال 1933، نرودا با «فدریکو گارسیا لورکا» (خالق کتاب «آوازهای کولی») ملاقات کرد. «لورکا» در آرژانتین به نرودا معرفی شد و حضور پر تب و تاب آن ها در بوئنوس آیرس به دوستی عمیقی انجامید. «گارسیا لورکا» یکی از بزرگ ترین نویسندگانی بود که از نرودا و اشعارش حمایت می کرد. لورکا همچنین، نرودا را با دنیای سیاست آشنا کرد.
نرودا به جنبه های ملی و بین المللی ادبیات به شکلی یکسان علاقه مند بود. او آثار خارجی نویسندگان متقدم مانند «ویلیام بلیک» و «ویلیام شکسپیر» را ترجمه می کرد و به مطالعه ی آثار اسپانیایی زبان مانند اشعار «لورکا»، آثار «بورخس» و نوشته های «میگل سروانتس» می پرداخت.
و اما کتاب «هوا را از من بگیر خنده ات را نه»
کتاب هوا را از من بگیر خنده ات را نه، مجموعه ای از اشعار عاشقانه نوشته ی پابلو نرودا است که اولین بار در سال 1963 منتشر شد. نرودا، نوشتن این اشعار را در سال 1952 در حالی به پایان رساند که دوران تبعید خود را در جزیره ی کاپری می گذراند؛ جزیره ای زیبا و بهشتگونه که فیلم برنده ی اسکارِ «ایل پوستینو: پستچی» در آن فیلم برداری شد. نرودا که زیبایی طبیعی این جزیره باعث حیرتش شده بود، این اشعار عاشقانه، لطیف و پراحساس را به معشوقه ی خود، ماتیلدا اروشا، تقدیم کرد. نرودا چند ماه بعد، این کتاب را به شکلی ناشناس به تعداد پنجاه نسخه منتشر کرد، درست چهارده سال قبل از این که او و ماتیلدا به صورت قانونی با هم ازدواج کنند. اما تا سال 1963 طول کشید تا نسخه ی رسمی این کتاب منتشر شود. کتاب هوا را از من بگیر خنده ات را نه، دربردارنده ی اشعاری پراحساس، پر سوز و گداز و بسیار دلنشین است که به اثری کلاسیک برای عاشقانِ عاشقی در سراسر دنیا تبدیل شده است.
هوا را از من بگیر خندهات را نه
منتشر شده در ۱۳۹۷/۶/۲۱