نگاهی به آپارتمان اجاره ای عزیز نسین
نگاهی به آپارتمان اجاره ای عزیز نسین
منتشر شده در ۱۳۹۹/۳/۱۳

«آپارتمان اجاره‌ای» ازجمله شاهکارهای نویسنده‌ی ترکیه‌ای «عزیز نسین» است که به همت نشر نگاه به چاپ رسیده است.  
طنزهای گزنده و تلخ سیاسی و اجتماعی عزیز نسین، همواره مخاطب را در موقعیتی شگفت‌انگیز قرار می‌دهد تا تجربه‌ی شرایطی مشابه با جامعه خود را توسط یک نویسنده خارجی تجربه کند. این اثر چنین موقعیتی را بیش از سایر آثار عزیزنسین در اختیار خواننده می‌گذارد؛ چراکه بابیانی شیوا و منحصربه‌فرد و آمیخته با طنز، معضلاتی از قبیل پول‌پرستی، خرافات، فساد اداری، اختلاس و مصرف‌گرایی رایج در جوامع مدرنیزه را به تصویر کشیده است. 
نکته جالب‌توجه نوشته‌های عزیز نسین، بیان فانتزی و شاید غلو شده‌ی او در زمان نوشتار داستان است که اکنون در بسیاری از جوامع به بخشی از واقعیت‌های تلخ آن تبدیل‌شده است!  
آثار دیگری از عزیز نسین توسط این انتشارات به چاپ رسیده که ازجمله آنان می‌توان از «میز یک کارمند»، «شوهر آمریکایی»، «پخمه»، «دختر شایسته‌ی شهرمون» و... نام برد. 
آثار عزیز نسین به علاقه‌مندان طنزهای تلخ سیاسی و اجتماعی توصیه می‌شود. برای تهیه این آثار می‌توانید به ویترین آنلاین «نبض هنر» مراجعه نمایید.  

بخشی از «آپارتمان اجاره‌ای» را باهم می‌خوانیم: 
فردی باوقار و متانت که نمی‏شناختم در آستانۀ در با پرونده‏هایی در بغل ایستاده بود. بالاخره با ادب وارد اتاق شد و گفت: 
_ خیلی معذرت می‏خواهم قربان، من مخلص شما «سارا چلی» از هیئت پیران و بازنشستگان هستم. شاید شما شنیده باشید که در کلانتری محلی، کمیسری تازه انتخاب کرده‏ اند. 
شنیده بودم. چند روز بود که همه از این موضوع صحبت می‏کردند. کمیسری که در هیچ‏یک از کلانتری‏ ها کاری برایش پیدا نشده و به علت تکیه‏ اش به تنبیه و زور اکنون او را به کمیسر کلانتری محل ما منتصب نموده بودند. همه‌جا و همه‌کس از او صحبت می‏کردند، ولی من نمی‏دانم از روی چه احساسی بود که به مرد گفتم: 
_ نخیر، من نشنیده ‏ام… 
_ قربان، اما باید دانسته باشید که او کمیسری است که شرارت را آورده، خدا لعنتش کند… معاذ الله گویی خود را خدا می‏داند، هر جا می‏رود آنجا را به آتش می‏کشد، هیچ‏کس از دست او دست و پای سالمی ندارد و از ظلمش در امان نیست. حتی از یک نفر که تنها طعنه ‏ای به او زده بود شنیده ‏ام که هیجده ماه زندان برایش بریده است. مگر چنین کمیسری هم پیدا می‏شود آقا؟… 
به‌هرحال چون خودم مأمور بودم، این امر برایم قابل‌قبول نمی‏ آمد. بنابراین گفتم؟ 
_ ساحت ما نور است آقا، چنین افتراهایی نمی‏چسبد. 
_ اما قربان باید بدانید که محل ما نیز چون آب پاکی تمیز و زلال است. هیچ‏کس به کار کسی دخالت نمی‏کند. سال‏هاست که در محلۀ ما اختلافی و یا واقعه‏ای به وجود نیامده است. ولی اکنون به علت اینکه از این کمیسر ناراحتی داریم، طوماری نوشته‏ ایم که خدمتتان تقدیم می‏دارم. بقیۀ دوستان در سایر کوچه‏ها و محله‏ های اطراف تحت استحفاظ در خانه را می‏زنند و استشهاد جمع می‏کنند. تصمیم داریم تمام نامه‏ ها و طومارها را به هم پیوست و برای وزیر کشور بفرستیم. امضاء و طومار به صدها متر می‏رسد قربان… اکنون بفرمایید این تقاضای ماست با هفتادودو امضاء… لطفاً شما نیز امضاء بفرمایید… 
دیگر نمی‏دانستم چه بکنم، به‌ناچار اندیشیدم که اگر امضاء نکنم، حتماً به من ترسو خواهند گفت… اما که؟ من ترسو هستم؟ بلافاصله تقاضا را گرفته و زیرش را امضاء کردم. ولی در این فکر بودم که حتماً بلایی از این بابت به سرم خواهد آمد، ولی دیگر کار از کار گذشته بود و امضایم را بر روی کاغذ ثبت نموده بودم. اما باید اعتراف کنم که هم به امضای اصلی‏ام شباهت داشت و هم نداشت… اگر کار در آتیه خلاف انتظار بود و اگر موقعیت را نادرست می‏دیدم، امضای خودم را انکار می‏کردم... 
 

مولفین و انتشارات
تمامی نتایج پروفایل‌ها
رویدادها
تمامی نتایج رویدادها
در ویترین
تمامی نتایج ویترین