نوزدهمین جلسه نقد کتاب شعر زنان بیست و هفتم مردادماه برگزار شد. این نشست که «یک ماه، یک کتاب» نام دارد، این بار برای نقد کتاب «دریا در آبکش» پاییز رحیمی برگزار شد. منتقدین دعوتشده به این نشست، آقای بهمن بنیهاشمی و خانم مریم جعفری آذرمانی بودند.
جلسه با خواندن شعری از سیمین بهبهانی توسط خانم فریبا یوسفی به مناسبت سالروز وفات او آغاز شد:
آشفته حال و سودایی اندوهگین و افسرده
چادر به سر نپوشیده رخ با حجاب نسپرده
پروای گیر و بندش نه وز گزمکان گزندش نه
فکر «بپوش و پنهان کن» خاطر از او نیازرده
چشمش دو دانه ی انگور از خوشه ها جدا مانده
دست زمانه صد خُم خون از این دو دانه افشرده
دیوانه، پاک دیوانه با خلق و خوی اش بیگانه
گیرم برد جهان را آب او خوابش از جهان برده
بی اختیار و بی مقصد با باد رفته این خاشاک
خاموش و مات و سرگردان بی گور مانده این مرده
یک جفت اشک و نفرین را سرباز مرده پوتین را
آویزه کرده بر گردن بندش به هم گره خورده
گفتم که: «چیست این معنی؟» خندید و گفت: «فرزندم-
طفلک نشسته بر دوشم پوتین برون نیاورده...»
سپس ایشان پاییز رحیمی، شاعر اهل دلیجان را معرفی کردند و از مریم جعفری خواستند که نقد کتاب را شروع کنند. ایشان برخی از نکات مثبت و منفی کتاب را برشمردند:
«در چند باری که کتاب را مطالعه کردم متوجه شدم این کتاب را نمیتوان تنها از یک دیدگاه بررسی کرد؛ زیرا محتوای کتاب چندگانه است و میتوان در آن اشعار عاشقانه، اجتماعی و فلسفی را دید. زبان شعر عمدتا نوگراست و این ویژگی مثبت کتاب است زیرا نسل امروز کهنگرایی را چندان نمیپذیرد. اما برخی ابیات کهنگراییهایی به سبب جبر وزن و قافیه دارند که یکپارچگی زبان را در کل شعر خدشهدار کرده است.
اسم کتاب از دو عنصر عینی ساخته شده است که ترکیب آنها حتی یک تصویر ذهنی هم نساخته است و تصویرگر جلد کتاب نیز در اجرای آن موفق نبوده است.»
ایشان سپس به چند نمونه از کلمات و ترکیبات موجود در کتاب که تصویر خوبی نساخته، اشاره کرد و حدس زد که آنها ناشی از کمتوجهی شاعر است زیرا ایشان را شاعر موفقی میداند که با رعایت این نکات میتوانست به جای غزلهای خوب، غزلهای عالی بسراید. در انتها ایشان بهترین غزلهای کتاب را نام برد.
پس از اتمام نقد خانم جعفری، خانم یوسفی از نگاه جزءبینانه ایشان تشکر کردند و ضمن معرفی آقای بهمن بنیهاشمی از ایشان خواستند که صحبتهای خود را آغاز کنند. آقای بنیهاشمی ابتدا اعلام کردند که نقد مجموعه کتاب تنها با دیدگاه سبکشناسی و به تفکیک قالبها امکانپذیر است. ایشان در مورد غزلها گفتند:
«عمدتا نگاه بیتمحور وجود نداشت؛ شعرها کلیت داشتند و یکهی واحد بودند و این ویژگی باعث شده سیر عمودی خیال حفظ شود.
هر شاعر میتواند زیبایی شناسی خاص خودش را داشته باشد و الزامی وجود ندارد که شاعر را در چهارچوبهای گذشته بسنجیم. هر آشناییزدایی ممکن است تولید زیبایی کند. حتی بعضی وقتها جبر قافیه و ردیف و وزن میتواند موجب نوآوری شود، زیرا باعث میشود به ترکیباتی فکر کنیم که اگر جبر قافیه نبود به ساخت آنها فکر نمیکردیم (مثل خبر افشاندن). اما برای آن که این ترکیبات تصنعی نباشند و جبر وزن و قافیه پنهان شود میتوان به دو شکل عمل کرد: اول این که نگاه چپچین واضح نباشد؛ و دوم این که قافیه از کلمات وابسته مانند صفت نباشد بلکه از هسته مرکزی باشد که لزوم وجود آن در جمله ضروری است.
گاهی وقتها نامگذاری پدیدهها باعث میشود بار عاطفی کلیشهای برای آنها ایجاد شود. مثلا هرگاه صحبت از تر و تازگی باشد، به صورت کلیشهای از عنصر «شبنم» استفاده میشود. اما شاعر در این مورد نوآوریهایی داشته است مثلا «جلبک» را برای اشاره به تازگی استفاده کرده است. در استفاده از نمادها نیز شاعر اسیر نمادهای پیشساخته نشده است و نمادهای خاص شعر خود داشته است.»
ایشان همچنین در مورد سهگانیها گفتند:
«سابقه ذهنی ما از شعر کوتاه این است که حکمت یا اندیشهای را بیان کنند یا مانند هایکو ثبت یک لحظه باشند، به همین دلیل از سهگانیهای این کتاب، آنهایی که حکمتآموز بود دلنشینتر از آنهایی بود که بیان عواطف میپرداخت.»
ایشان نقطه قوت این کتاب را چهارپاره صفحه 49 دانست و دلیل آن را توصیفات دقیق و جزئی اعلام کرد.
پس از صحبتهای ایشان، خانم یوسفی ضمن تشکر از پاییز رحیمی برای فراهم آوردن این فرصت برای آموختن بیشتر، از سایر حضار دعوت کرد تا در مورد کتاب صحبت کنند. خانم الهه کاشانی که خود سهگانی میسرایند، از خانم رحیمی پرسیدند که چرا سرودن سهگانی را انتخاب کردند؟ خانم رحیمی پاسخ دادند که گاهی عاطفهگرایی صرف ندارند و علاقه به بیان مسائل فلسفی و حکمی دارند که ارائه این مسائل در قالب سهگانی مناسبتر است.
در انتها پاییز رحیمی پس از تشکر از منتقدان، شعری برای حضار خواند:
همدرد روزهای پریشانی من است
این باغ، شکل بغض زمستانی من است
تنها کلاغ، میوه ی پاییز این درخت
تنها کلاغ، یار دبستانی من است
این برکه ی مشوشˏ در تابلو رها
آیینه ی شکسته ی پیشانی من است
این رودˏ بیقرار که در دشت می دود
شکلˏ دقیقˏ بی سر و سامانی من است
دیوارهای خط خطیˏ این اتاقˏ تنگ
تصویر روح خسته ی زندانی من است
این کوه از درون متلاشی که ظاهرا
سرپاست،خشم ساکت پنهانی من است
یک گله اسب وحشی رم کرده ی سیاه
در دکمه های چرمی "بارانی" من است!
گردآفرید تازه ی این سرزمین منم
یک شهر، غرق شور رجزخوانی من است
اسطوره ی حماسه ی عصیان و سرنوشت
در نام دخترانه ی ایرانی من است
آینده زیر گیسوی من، تاب می خورد
تاریخ، وامدارˏ پریشانی من است
از من بترس،ازمن ِ آتش که روزگار
هر روز، بر مدار فراوانی من است!
و در نهایت از بین منتقدان، آقای بهمن بنیهاشمی به درخواست حضار شعری خواند:
دنیای من اگر که فراذهنیست، پس من در این میانه چه میگوید؟
بودن بدون واژه فقط وهم است این وهم بی نشانه چه میگوید؟
من قبل واژه هیچ نبودم هیچ هیچی بدون واژهٔ هیچ اما
آتش بزن به هیچ و بگو آتش بی شکل و بی زبانه چه میگوید؟
چشمم بدون ذهن چه میبیند؟ ذهنم بدون واژه چه میفهمد؟
از واژه غیر چیز چه میزاید؟ این چیز بیکرانه چه میگوید؟
ای چیز! ای تداعی نامعلوم! ای چیز! ای وسیعترین مفهوم!
چیز تو ای دلالت ناپیدا بی عذر و بی بهانه چه میگوید؟
شیرِ درونِ بادیه پاسخ داد: "انگور با عنب مترادف نیست"
یعنی ببین که واو، الف، ح، دال از کثرتی یگانه چه میگوید؟
ما این حقیقت متکثّر را چون ناودان و بادبزن دیدیم
آه این طناب کوته اگر فیل است، آن چار استوانه چه میگوید؟
در نامِ فیل، فیل نمیگنجد از لفظِ فهم، فهم گریزان است
از لفظ، لفظِ لفظ اگر خالی است، پس این کتابخانه چه میگوید؟
ما دلقکان دست زبان را عقل از پیروان مکتب خود پنداشت
خرخندههای جمجمهات ای مرگ زین جهل جاودانه چه میگوید؟
ای فیلسوف خنده اگر جدّاً فصل میان آدم و حیوان است
از اخم و تَخمِ خویش چه میفهمی؟ آن دست زیر چانه چه میگوید؟
من تختهبندِ واژهام و از عشق جز عین و شین و قاف نمیفهمم
در وصف هیچ، هیچترین هوچی در عسرت زمانه چه میگوید؟
انشای ما قفسنفسان این است بی عشق و علم و ثروت و آزادی
مرغی که قوت غالب او مرگ است در وصف آب و دانه چه میگوید؟
نوزدهمین نشست نقد کتاب شعر زنان «یک ماه، یک کتاب»
منتشر شده در ۱۳۹۷/۵/۳۱