رمان «تو» اثر کرولاین کپنس
رمان «تو» اثر کرولاین کپنس
منتشر شده در ۱۴۰۰/۴/۵

«تو» رمانی عاشقانه، جنایی و روانشناختی به قلم کرولاین کپنس است. این داستان ماجرای یک کتابفروش است که دلبسته‌ی بک، یکی از مشتریان کتابفروشی خود می‌شود و سعی می‌کند به او نزدیک شود. «تو»‌ که از پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک تایمز است،‌ مورد استقبال فیلمسازان نیز قرار گرفته و در سال ۲۰۱۸ فیلمی با اقتباس از آن ساخته شده است. این رمان را فریبا محمدی ترجمه و نشر میلکان چاپ و منتشر کرده است. برای تهیه این اثر می‌توانید به ویترین انلاین نبض هنر مراجعه کنید. 
رمان «تو»‌ یک ماجرای عاشقانه بین جو و بک است که به تدریج جنایی می‌شود. جو با دیدن بک در کتابخانه متوجه می‌شود شخصیتی که آرزوی آن را داشته پیدا کرده است، پس بی‌سر و صدا نام بک را در شبکه‌های مجازی جستجو می‌کند و متوجه می‌شود بک که آرزوی نویسنده شدن را دارد، روزمرگی‌های خود را در توییتر می‌نویسد. جو اطلاعات زیادی از او و زندگی او را در توییتر پیدا می‌کند و به این ترتیب می‌تواند کم کم به او نزدیک شود. او به قدری شیفته‌ی بک شده است که می‌تواند برای به دست آوردن او هرکاری بکند، حتی قتل! 
این رمان تا حدودی آسیب‌پذیری انسان در عصر دیجیتال را نشان می‌دهد و در یک داستان عاشقانه‌ی پر از جنون و فریبکاری،‌ ما را با درونیات انسانی آشفته آشنا می‌کند. بخشی از این رمان را باهم می‌خوانیم:

«من هرگز به بار خیابان گرین‌پوینت نمی‌روم، جایی‌که مردم به‌دنبال نوشیدنی با آب خیارشور هستند، اما بک، این کار را به‌خاطر تو انجام می‌دهم. درست همان‌طورکه وقتی به‌خاطر تو از پنجره بیرون پریدم و به کمرم آسیب زدم؛ بیرون پریدم تا وقتی داشتم سعی می‌کردم تو را دید بزنم، تو را بشناسم، من را نبینی.
چقدر نفرت‌انگیز است که ممکن است الان، در این بار، من را ببینی و فکر کنی من یک عوضی‌ام که ارزشِ فرهنگیِ مفاسدِ اخلاقی را زیادی دست‌بالا می‌گیرم و هرچیزی را که مفاسدِ اخلاقیِ لعنتی به من می‌گویند بنوشم می‌نوشم. بک، من دانشگاه نرفته‌ام، پس دوران بزرگ‌سالی‌ام را صرف زنده‌کردنِ خاطراتِ زمانِ دانشگاه نمی‌کنم. من از آن آدم‌های عوضیِ دل‌رحم نیستم که هیچ‌وقت جرئتِ در لحظه زندگی کردن را ندارند. من برای زندگی زندگی می‌کنم، و همین حالا، اگر مجبور نبودم با متصدی بار که تی‌شرتی با عکسِ بوکوفسکی به تن دارد حرف بزنم تا او بازهم از من بپرسد چه نوع نوشیدنی‌ای می‌خواهم، نوشیدنیِ دیگری سفارش می‌دادم.
حالم خوب نیست و تو با آن جورا‌ب‌های ساق‌بلندِ زردت داری کتاب می‌خوانی و جوراب‌هایت سوراخ‌اند و تو زیادی داری به خودت سختی می‌دهی. تو از تارِ شارلوت بیرون آمده‌ای، اما خودِ من هم آن‌قدرها جذاب نیستم. مجبور شدم از پنجره‌ات بیرون بپرم، ارتفاعش کم بود، اما سقوط سقوط است و کمرم درد می‌کند و اگر یک بارِ دیگر کلمه‌ی آب خیارشور را بشنوم، فحش می‌دهم.»

لینک خرید کتاب: تو

مولفین و انتشارات
تمامی نتایج پروفایل‌ها
رویدادها
تمامی نتایج رویدادها
در ویترین
تمامی نتایج ویترین