قبل از آنکه آخرین روزهای تابستان هشتاد و چهار بیایند، شعر به شکوهِ همیشه، در رگهای او جریان داشت و حرفها به قوّتِ سابق، بر جانِ کاغذ، شعر میشدند. حرفهاییکه گاه از جنس غمهای دنبالهدارِ شاعر بودند و گاه از ریشة دردهای اجتماعی. آنوقت به اقرار خود او، بیوقفه، در و دیوار و خطکش و نقّاله و پرگار، شاعرانی میشدند برای سرودن از دردها و غمها.2
بسیاری «نجمه زارع» را نخستینبار با غزل معروفِ «خبر به دورترین نقطة جهان برسد/ نخواست او به منِ خسته بیگمان برسد ...» شناختند. غزلی که به تعبیر محمدکاظم کاظمی، آتشفشانی از عواطف را در بر گرفتهاست که با فورانی یکدم، پیوسته و متوالی در طول غزل امتداد مییابد و دمبهدم قویتر میشود؛ بهطوریکه شاعر با حفظ عاطفه و احساس در سرتاسر غزل خود، آهستهآهسته ماجرایی را روایت میکند که یأس و امید، هر دو را با هم، دارد.
مرحومه نجمه زارع، 29 آذر 1361 در کازرون پا به جهان گذاشت و سپس به قم آمد. دانش آموخته رشته عمران دانشگاه همدان بود. پنج شنبه 31 شهریور ماه 1384 در بیمارستان گلپایگانی قم چشم از جهان فرو بست.
مجموعه اشعار مرحومه نجمه زارع با عنوان یکی از معروفترین غزل هایش در سال 1396 از سوی نشر نیماژ منتشر شده و اکنون بعد از گذشت یک سال، به چاپ دوم رسیده است.
در ادامه غزلی از او را با هم می خوانیم:
خبر به دورترین نقطهٔ جهان برسد
نخواست او به من، خسته - بیگمان- برسد
شکنجه بیشتر از این؟ که پیش چشم خودت
کسی که سهم تو باشد، به دیگران برسد
چه میکنی؟ اگر او را که خواستی یک عمر
به راحتی کسی از راه ناگهان برسد...
رها کنی برود از دلت جدا باشد
به آنکه دوستتَرَش داشته به آن برسد
رها کنی بروند و دو تا پرنده شوند
خبر به دورترین نقطهٔ جهان برسد
گلایهای نکنی، بغض خویش را بخوری
که هق هقِ تو مبادا به گوششان برسد
خدا کند که... نه! نفرین نمیکنم که مباد
به او -که عاشق او بودهام- زیان برسد
خدا کند فقط این عشق از سرم برود
خدا کند که فقط زود آن زمان برسد
شما می توانید این مجموعه را از ویترین آنلاین نبض هنر تهیه نمایید.
خبر به دور ترین نقطه جهان برسد
منتشر شده در ۱۳۹۷/۱۰/۱۵