جنگ چهره‌ی زنانه ندارد
جنگ چهره‌ی زنانه ندارد
منتشر شده در ۱۳۹۷/۱۱/۲۵
کتاب «جنگ چهره‌ی زنانه ندارد» نوشته سوتلانا آلکساندرونا الکسیویچ با ترجمه عبدالمجید احمدی در 364 صفحه، شمارگان 1000 نسخه از سوی نشر چشمه منتشر شده است.
کتاب «جنگ چهره زنانه ندارد» مجموعه ای است از روایت ها و گفت وگوهای نویسنده با زنانی که در جنگ شرکت داشتند و به میدان نبرد اعزام شدند. نویسنده مدعی است که درباره جنگ نمی نویسد درباره انسان جنگ می نویسد. تاریخ جنگ را توصیف نمی کند، تاریخ احساسات را روایت می کند.

سوتلانا الکسیویچ روزنامه‌نگار و نویسنده بلاروسی، متولد 1948 در اوکراین از پدری بلاروسی و مادری اوکراینی زاده شد. وی پس از فارغ‌التحصیل شدن از مدرسه در چند نشریه محلی به‌عنوان خبرنگار مشغول کار شد. شهرت او به عنوان روزنامه‌نگار به دلیل نوشتن و روایت در مورد رویدادهای کشورش چون جنگ جهانی دوم، جنگ شوروی و افغانستان، سقوط اتحاد جماهیر شوروی، فاجعه چرنوبیل و گفت‌وگو و مصاحبه با شهود این واقعه است که منجر به آزار و اذیت او توسط نظام حاکم آن دوره شد. از جمله آثار او می‌توان به «جنگ چهره‌ی زنانه ندارد»، «صداهایی از چرنوبیل؛ تاریخ شفاهی یک فاجعه هسته­‌ای» و «پسران روئین­ چهره» (درباره وقایع افغانستان) اشاره کرد. کسب جایزه نوبل ادبیات، جایزه مدیسی و جایزه صلح ناشران آلمان بخشی از افتخارات این بانوی نویسنده است.

در توضیح پشت جلد آمده است:
«جنگ چهره‌ی زنانه ندارد، روایت پرفرازونشیب این مستندنگار بلاروسی‌ است از روزگار و خاطرات زنانی که در ارتش اتحاد جماهیر شوروی در جنگ جهانی دوم جنگیدند و حالا بعد از سال‌ها از کابوس‌ها، تنهایی و هول‌های‌شان می‌گویند. او چندصد نفر از این زنان را می‌یابد و با تمام‌شان حرف می‌زند.

از هر قشری هستند؛ پرستار، تک‌تیرانداز، خلبان، رخت‌شور، پارتیزان، بی‌سیم‌چی و… و خاطرات تکان‌دهنده‌اند… . زنانی که پوتین پوشیدند و در ترکیب خاک و خون و ترس زنده ماندند… . الکسیویچ با تدوین این آدم‌ها کنار هم کلیتی می‌سازد متناقض و شورانگیز، پرهیاهو و صامت… .

کتاب، گاه شامل چنان لحظاتی می‌شود که فراتر از خوانده‌ها و شنیده‌های مرسوم است درباره‌ی جنگ. بی‌پرده و عریان است و ناگهان مادری را به ما نشان می‌دهد که برای عبور از خط بازرسی آلمانی‌ها بچه‌اش را نمک‌اندود می‌کند تا تب کند و سربازان بهراسند از تیفوس و او بتواند در قنداق بچه‌ی گریان با پوست ملتهب سرخ‌شده دارو ببرد برای پارتیزان‌ها… و این کتاب چنین آدم‌هایی ا‌ست… .»

این کتاب نگاه جدیدی به مقوله جنگ دارد و تلاش می‌کند تا نشان دهد که زنان نیز مانند مردان در جنگ‌های اخیر سهمی داشته‌اند. شاید همین نگاه‌های تازه باعث شده که الکسیویچ بتواند برای یک کتاب غیر داستانی برنده جایزه نوبل ادبیات شود.
شاید الکسیویچ در این کتاب می‌خواهد به ما بفهماند که جنگ زن و مرد نمی‌شناسد. همان‌طور که در کتاب می‌خوانیم، بسیاری از شخصیت‌های این کتاب بعد از روز سوم فراموش می‌کنند که زن هستند یا مرد، می‌کشند، زخمی می‌کنند و گاه کشته می‌شوند.

این کتاب به 7 بخش تقسیم شده است. «زن‌ها کی برای اولین بار در تاریخ وارد ارتش شدند؟»، «انسان بزرگ‌تز از جنگ است»، «نمی‌خواهم حتا به خاطر بیاورم»، «دخترها، بزرگ‌شید، بالغ شید... شما هنوز خامید...»، «بوی ترس و چمدان آب‌نبات»، «من این چشما رو امروز هم به خاطر می‌آرم» و «نیاز به سرباز بود... اما من می‌خواستم زیبا هم بمانم...» نام این 7 بخش است.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم: « بعد از جنگ تا مدت‌ها می‌ترسیدم بچه‌دار شم. وقتی بعد از هفت سال بچه‌دار شدم، تازه آروم شدم...
اما تا به امروز نمی‌تونم هیچی رو ببخشم. و نمی‌بخشم... من وقتی اسرای آلمانی رو می‌دیدم خوشحال می‌شدم. خوشحال می‌شدم از این‌که اونا رو تو این وضعیت می‌دیدم؛ هم سرشون تو کیسه بود و هم پاهاشون... اونا رو از خیابونای روستا عبور می‌دادن، التماس می‌کردن؛ "مادر، نون بدید... نون..." تعجب می‌کردم از این‌که روستایی‌ها از خونه‌هاشون بیرون می‌اومدن، یکی به‌شون نون می‌داد، یکی یه تیکه سیب‌زمینی. پسر بچه‌ها پشت‌سر اسرا می‌دویدن و به طرف‌شون سنگ پرتاب می‌کردن... زن‌ها گریه می‌کردن...
به نظرم من دوتا زندگی داشتم؛ یکی مردانه، و دیگری هم زنانه...»

شما می توانید این کتاب را از ویترین آنلاین نبض هنر تهیه نمایید
مولفین و انتشارات
تمامی نتایج پروفایل‌ها
رویدادها
تمامی نتایج رویدادها
در ویترین
تمامی نتایج ویترین