«توفان سال موش» هفدهمین رمان ادیب گرانقدر، محمد قاسمزاده است. او که در زمینه ادبیات سابقه طولانی و ارزشمند پژوهش، تصحیح و بازخوانی متون کلاسیک و فولک ایرانی را دارد، هنر و دانش خود را در زمینه داستاننویسی نیز به نمایش گذاشته و آثار ارزشمند فراوانی منتشر کرده است. «توفان سال موش» را نشر نیماژ چاپ و منتشر کرده و هماکنون در ویترین آنلاین نبض هنر قابل خریداری است.
«توفان سال موش» داستانی مدرن از زندگی امروز ایرانی است. روایتی که شاید نویسندگان معاصر بسیاری به آن اندیشیده و پرداخته باشند اما قلم گیرای محمد قاسمزاده، پس از چندین تجربه موفق داستاننویسی و همچنین دریافت جایزهی پائولو کوئیلو، داستانی متفاوت و تاثیرگذار آفریده است. داستان با ورود معماران و ماشینها بتونساز و … به روستایی خیالی بهنام «ملکان» آغاز میشود و روند شهر شدن آن روستا را شرح میدهد. قهرمان رمان «ابراهیم پریافسا» نام دارد. روشنفکری که سالها پیش از شهر شدن «ملکان» در آنجا سکنی گزیده و وقتی روستا محو میشود و شهر برمیآید، به اولین ناراضی و اولین زندانی شهر تبدیل میشود.
بخشی از این داستان را باهم میخوانیم:
«پریافسا همانطور که با تمام وقایع زندگیاش کنار آمده بود، با کابوسهای بیداری هم مدارا میکرد. شیوهاش به این صورت بود که در برابر وقایع نمیایستاد. این شیوه را از ساقههای علف در چمنزارها یاد گرفته بود، وقتی باد تند میوزید، سر خم میکردند تا باد بگذرد و بعد دوباره راست میایستادند، درست برخلاف درختهای جوان یا تنومند که راست در برابر باد بر جا میماندند و در بیشتر وزیدنهای باد، کمرشان میشکست و به زمین میافتادند. بار اول در شالیزاری بیرون لاهیجان به این خاصیت علف پی برده بود. پریافسا در برابر هر ناملایمی پوزخند میزد و ذهنش خیلی زود سرگرم رؤیاهای مضحکی میشد که از کودکی دستمایهاش بود. همهچیز در نظرش به مضحکه بدل میشد و دیگر ابهتی نداشت.»
لینک خرید کتاب: توفان سال موش