«بلیک کراوچ» رماننویس اهل ایالات متحده آمریکا است که شهرت جهانی دارد و آثار تلویزیونی پرطرفداری نیز با اقتباس از رمانهای او ساخته شدهاند.
شهرت او بیشتر مرهون مجموعه داستان سهگانهی او به نام «ویوارد پاینز» است که از روی آن یک سریال تلویزیونی ساخته شد که داستانهای زیرمجموعه آن شامل عناوین «کاجها»، «سرکش» و «آخرین شهر» است.
«بازگشت» آخرین اثر این نویسنده است که در سال 2019 به انتشار رسید و شهرت و موفقیت بسیاری برای او به ارمغان آورده است.
این کتاب در سال 2019 به عنوان بهترین رمان علمی تخیلی از طریق کاربران سایت گودریدز انتخاب شد. ترجمه فارسی این کتاب به همت نشر «آموت» و با ترجمه بسیار روان و زیبای «سیدرضا حسینی» در اختیار کتابخوانان فارسی زبان قرار گرفته است.
داستان بازگشت، روایتگر یک بیماری مرموز است؛ بیماری ناشناختهای که مبتلایان آن، خاطراتی را به یاد میآورند که تاکنون در واقعیت هرگز آن ها را تجربه نکردهاند.
یک کارآگاه در اداره پلیس نیویورک تلاش دارد تا به راز این بیماری عجیب و غریب پی ببرد و در روند انجام این پرونده با زنی دانشمند آشنا میشود.
این زن با اختراع دستگاهی حیرتانگیز، قصد بر جابجایی زمان و متزلزل نمودن وقایع گذشته دارد. این دو با هم همراه میشوند تا به دلیل بروز این بیماری مرموز پی ببرند...
اگر علاقهمند به مطالعه رمانهای علمی تخیلی هستید، این اثر یکی از موفقترینها در این سبک بوده و بدون شک تجربه لذتبخشی را برای شما رقم خواهد زد.
برای دسترسی آسان به این اثر میتوانید به ویترین آنلاین نبض هنر مراجعه نمایید.
بریدهای از این داستان را تقدیم نگاهتان میکنیم:
«سعی میکند از جا بلند شود اما اصلا نمیتواند دستش را تکان بدهد. احساس میکند بدنش به زمین چسبیده است.
پایان کارش نزدیک است.
اینکه آرنجهایش را به زمین تکیه بزند و سرش را بالا بگیرد برایش سختترین کار دنیاست. به هر زحمتی که هست خودش را روی زمین میکشد و به راهروی پر از پنجرهای میرساند که در انتهایش آزمایشگاه قرار دارد.
باز هم صدای شلیک گلوله به گوشش میرسد.
دنیا پیش چشمانش گاهی تار و گاهی واضح میشود. خردهشیشههایی که از برخورد گلوله به پنجرهها کف راهرو پخش شده است، به دستش فرو میرود. قطرههای سرد باران از شیشههای شکسته به درون ساختمان میریزد. دیوارها از جای گلولهها سوراخ سوراخ شدهاند. هوا بوی دود میدهد و ته حلق بری مزه فلز و گوگرد گرفته است.
سینهخیز از روی چندتا از پوکه فشنگهای اسلحه خودش جلو میرود و سعی میکند هلنا را صدا بزند اما تنها چیزی که از دهانش بیرون میآید صدایی شبیه ناله است.»
لینک خرید کتاب: بازگشت