فاوست از موتیفهای ادبیات جهانی است كه به پیمان با شیطان میپردازد، اما گوته از این مضمون پردازشی متفاوت دارد. او چنان مفاهیم مسیحی، اسطورهشناختی و یونانی را در هم میآمیزد که مخاطب را شگفتزده میکند.
این اثر بر اساس یک شخصیت حقیقی که در قرن ۱۵ و اوایل قرن ۱۶ زندگی میکرده، نوشته شده، اما میتوان گفت ادامه روند و آنچه نمایشنامه كتاب گوته حول آن شکل میگیرد، بر اساس داستان حضرت ایوب است. حضرت ایوب و فاوست، هر دو نکات مشترکی دارند. هر دو بین بحث بر سر از دست دادن ایمان و پایداری در ایمان قرار میگیرند و بین خداوند و شیطان. یعنی دو نقطه مقابل و متضاد. اما این دو شخصیت با هم تضادهایی هم دارند. حضرت ایوب به خواست و اراده خودش داراییهای خود را واگذار نکرد و بهنوعی ناخواسته در این مسیر وارد شد. چیزی که ایوب از دست داد، داراییهای مادی و فانی بود؛ چیزهایی که فقط تا زمان مرگ در اختیار داشت؛ اما فاوست در مقابل، زندگی پس از مرگ خودش را واگذار میکند، آنهم به خاطر یک زندگی فانی؛ به خاطر چیزی که قرار است در این دنیا به آن برسد. در واقع برای کمالی که در این دنیا به آن باور دارد، یا برای هدفش در این زندگی، برای آرامش فانی در این زندگی، روح خودش و رستگاری خودش را فدا میکند و از زندگی پس از مرگ میگذرد و به پوچی میرسد.