مرد کابل
مرد کابل

مرد کابل

نشر نگاه
قیمت: ۲,۷۵۰,۰۰۰ ریال

مؤلف: سدریک بانل

مترجم: ابوالفضل الله دادی

بخشی از متن کتاب:
«مأمور پلیسی پشت فرمان ماشین شاسی‌بلند اُسامه نشسته و منتظر بود. وانتی آمریکایی به رنگ سبز لجنی پشت آن پارک کرده بود و سه مرد با اونیفرم‌ تمیز، کلاه شکار روی سر و تفنگ ام ۱۶ در دست روی صندلی‌های بهم چسبیده‌ی پشت آن نشسته بودند. هر دو وسیله‌ی نقلیه نو بودند. هدیه‌ی سازمان ملل متّحد، تقریباً مثل همه‌ی وسایل‌ نقلیه‌ی رسمی که در کابل رفت‌و‌آمد می‌کردند. اُسامه شایعه‌های هماهنگی شنیده بود که می‌گفتند زیرمیزی‌ای بالغ بر سی درصدِ ارزش وسایل نقلیه به حساب وزیر حمل و نقل واریز می‌شود امّا نمی‌دانست آیا این شایعه‌ها پایه و اساسی دارند یا خیر. در کابل همه‌چیز و از جمله خانواده و نزدیکان رئیس‌جمهور کرزی که ثروتی بالغ بر صدها میلیون دلار برای خود مهیا کرده بودند خریده می‌شد: انگار جنگ، بدبختی، میلیون‌ها مُرده و ناپدید برای تیره‌روزی افغان‌ها کافی نبود که فساد گسترده به زخمی اضافی تبدیل شده بود.
راننده به سرعت می‌راند. اُسامه در صندلی‌اش فرو رفته بود تا فکر کند. اصولاً به عنوان مسئول دایره‌ی جنایی کابل، برای همه‌ی مرگ‌هایی که در شهر رخ می‌داد فراخوانده می‌شد. هر سال صدها نفر به دلایل غیرطبیعی جان خود را از دست می‌دادند امّا بیش از سه چهارم مُرده‌ها به تروریسم مرتبط بودند و این‌گونه از دایره‌ی آمارهای پلیسی خارج می‌شدند. در این موارد اُسامه با احتیاط خودش را دور نگه می‌داشت و به مقامات ائتلاف اجازه می‌داد مداخله کنند. آمریکایی‌ها برخلاف همدلی ظاهری، مثل همه‌ی افغان‌ها به او هم اعتماد نداشتند؛ سوءظنی که اسم کوچکش آن را تشدید می‌کرد. چطور باید برای آن‌ها توضیح می‌داد وقتی پدرش محمد قندار _ سوّمین محمد خانواده، چوپان و پسرِ چوپان بلوچ _ این اسم را برایش انتخاب کرده بود، شیخ اُسامه بن لادن کودکی سعودی و کاملاً ناشناخته بود که تنها عنوان افتخارآمیزش این بود که در خانواده‌ای ثروتمند به‌دنیا آمده؟ به هرحال این‌گونه وقتی کسی فرمانده‌ی پلیس کشوری بود که نیروهای ناتو آن را اشغال کرده بودند، داشتن اسم اُسامه برگ برنده‌ نبود.
ببرک که لبخند پهنی بر لب‌هایش نشسته بود از صندلی عقب روی شانه‌‌ی اُسامه خم شد...»

مولفین و انتشارات
تمامی نتایج پروفایل‌ها
رویدادها
تمامی نتایج رویدادها
در ویترین
تمامی نتایج ویترین