مؤلف: ایتالو کالوینو
مترجم: فرزام پروا
بخشی از متن کتاب:
«راستش رو بخواین از بالای نوردبودن، وقتی سیخ رو آخرین پله میایستادین، کافی بود دستاتونو به سمت بالا دراز کنین تا بتونین ماه رو لمس کنین. ما تمام اندازهگیریها رو با دقت تمام انجام داده بودیم (کف دستمون رو بو نکرده بودیم که ممکنه ماه ازمون دور بشه): تنها چیزی که لازم بود شما یه مقدار راجع بهش دقت کنین این بود که کجا دستتون رو میگذارین. من همیشه اون فلسی رو انتخاب میکردم که به نظر سفتتر و قرصتر میرسید (ما در گروههای پنج شیش نفرۀ اون موقع از نوردبون بالا میرفتیم)، بعدش اول با یک دست آویزون میشدم، بعدش با دو تا دستم، و بلافاصله میتونستم حس کنم نوردبون و قایق دارن از زیر من جابهجا میشن، و حالا بود که ماه منو از جاذبه زمین جدا کنه. بعله، ماه اونقدر قوی بود که من رو بالا میکشید؛ شما این موضوع رو وقتی میفهمیدین که از زمین به ماه منتقل میشدین: مجبور بودین یه بارکی، انگار دارین پشتک و وارو میزنین، خودتون رو بچرخونین، و پاهاتونو رو سرتون برگردونین، تا اینکه پاتون کف ماه قرار بگیره. اونایی که از زمین شما رو نگاه میکردن، فکر میکردن شما از ماه آویزوناید و سرتون پایین پاتون قرار گرفته، ولی برای شما یک موقعیت طبیعی بود، و تنها چیز غریبی که وجود داشت این بود که وقتی چشماتون رو بالا میگرفتین، دریا رو در حال درخشیدن بالای سرتون میدیدین، در حالی که قایق و بقیه سروته بودن، درست مثل یک خوشه انگور، که از درخت تاک آویزون باشه.»