داستان‌های اوهایو
داستان‌های اوهایو

داستان‌های اوهایو

نشر نگاه
قیمت: ۱,۹۵۰,۰۰۰ ریال

مؤلف: دونالد ری پولاک

مترجم: معصومه عسکری

در ابتدای کتاب می‌خوانیم:
«یک شب آگوست وقتی هفت‌ساله بودم، رفته بودیم درایو _ این تورچ که پدرم به من یاد داد چطور حق یک نفر را کف دستش بگذارم. این تنها چیزی بود که آن را خوب بلد بود. این قضیه مال سال‌ها پیش است، آن وقت‌ها که نمایش فیلم در فضای باز تازه باب شده بود و اهالی جنوب اوهایو فکر می‌کردند چیز خارق‌العاده‌ای است. توی فیلم‌های آبکی‌شان گودزیلا بود و بشقاب پرنده و نشان می‌داد که چطور چند تا بشقاب‌پرنده کل دنیا را می‌گیرند. شب خیلی گرمی بود و همین که در آن تلویزیون قاب چوبی تصاویر به نمایش در آمدند، پدرم حالش بد شد. با یک تکه کاغذ قهوه‌ای شروع کرد به باد زدن سر و صورت خیس عرقش. دو ماه بود رُزکانتی باران به خود ندیده بود. هر روز صبح مادرم رادیوی آشپزخانه را روشن می‌کرد و می‌گذاشت روی موج KB۹۸ و به برنامۀ گل‌های میس‌سالی گوش می‌کرد که برای بارش باران دعا می‌کرد. بعد می‌رفت بیرون و خیره می‌شد به ابرهای سفید که آسمان را ملافه کرده بودند. الان هم گاه به او فکر می‌کنم که چطور می‌ایستاد بیرون و گردن می‌کشید و آسمان را به امید پیدا کردن یک تکه ابر سیاه جستجو می‌کرد.
آن شب گفت: «هی ورنون، اینجا رو ببین،» از وقتی پارک کرده بودیم داشت سعی می‌کرد هات‌داگش را بدون اینکه رژلب براقش پاک شود صاف ببرد توی گلویش و این را به پدرم نشان بدهد. حتماً درک می‌کنید که! مادرم تمام تابستان از ناکمستیف نرفته بود بیرون. حتی دو تا چراغ قرمز هم او را به هیجان می‌آورد. اما هربار که دهان مادرم روی آن سوسیس ‌بسته می‌شد، عضلات طنابی شکل پشت گردن پدرم کمی منقبض می‌شد و به نظر می‌رسید الان است که سرش بترکد. خواهر بزرگ‌ترم ژانت از مخش استفاده ‌کرده بود و تمام روز خودش را ‌زده بود به مریضی و از آنها اجازه ‌گرفته بود برود خانۀ همسایه. بنابراین این من بودم که تنهایی نشسته بودم روی صندلی عقب و گوشت‌ گوشۀ ناخن‌هایم را می‌جویدم و خدا خدا می‌کردم تا قبل از اینکه گودزیلا توکیو را با خاک یکسان نکرده، مادرم نرود روی مخ پدرم.
اما در واقع اوضاع خیلی بد بود. مادرم یادش رفته بود فنجان مخصوص مشروب پدرم را بردارد و بنابراین تا متوجه این قضیه می‌شد، آب و هوا پس می‌شد...»

مولفین و انتشارات
تمامی نتایج پروفایل‌ها
رویدادها
تمامی نتایج رویدادها
در ویترین
تمامی نتایج ویترین