مؤلف: اسماعیل چشمهخضر
صدای تقتق کفشهای زنی در کوچه پیچید و باز دلم هری ریخت. پردههای گوشم به این صداها حساس شده است. باز نخ به نخ سیگار کشیدن و تهسیگارهایی که بین دو انگشت را میسوزاند و دیگر تسکین نمیدهد این دل وامانده را...! عجیب است که هر بار از تشابه اسم تو، سه نخ اضافهتر میشود و میترسم که همهی شهر در زیر تهسیگار خیال تو غرق شود و باز به یاد سه تار موی سفیدی افتادم که روی سرم جا خوش کرده است