در بیروت دریایی نیست
در بیروت دریایی نیست

در بیروت دریایی نیست

نشر نگاه
قیمت: ۱,۶۵۰,۰۰۰ ریال

مؤلف: غاده السمان

مترجم: سرمد اغوالی

بخشی از متن کتاب:
«بار دیگر آن چشمان عجیب پیدا می‏شوند و بار دیگر سرعت ماشین را کم می‏کنم تا به صورتت نگاه کنم؛ به چین‏های عتیقی که خود را در آنها غرق می‏کنم و لطافت و سبک‌بالی عشق را لمس می‏کنم. تو را حس می‏کنم، وجود تو را و تمام چیزهای دوست داشتنی‏ات که مرا در بر می‏گیرند و ناکامی سالیانم را می‏روبند. مرا از کتابخانه و شرکت، از شبی اندوه‏بار و از خیابانی خرابه جدا می‏کنند. آشفتگی مرا سامان می‏دهند و من بدل به گربه‏ای مخملی می‏شوم که خودش را در خاکستر شومینۀ خاموشی که از آن گرمایی مطبوع برمی‏خیزد، پنهان می‏کند. ای که در کنار من نشسته‏ای، خاکسترت را دوست دارم. دستت می‏خزد تا در گیسوانم غرق شود، انگشتان خلاق بازیگوشْ مرا سرزنده می‏کنند. انگشتانی که همواره برای مردم داستان‏‏ها خلق کردند، انگشتانی که امروز می‏روند که داستان خود را بنویسند، فقط داستان خودشان؛ تا روایت کنند چگونه ارواحمان می‏شورند که از قالب‏های اجتماعی‏مان و تندیس‏هایمان در موزه‏های شمع خارج شویم، قیدوبندها و ریسمان‏های فرهنگمان را بدریم و بیهودگی چیزهای اطرافمان را به مبارزه بطلبیم و بر حقیقتمان پافشاری کنیم. به همراه شب و طوفان به دریا بزنیم تا دیوار ناتوانی و گردن نهادن را فرو ‏بریزیم؛ و از دیوار‏های نامرئی شهر برای مبارزه با دشمنی که نمی‏شناسیم خارج شویم، دشمنی که خودمان هستیم.
آهسته می‏گویی: «به کجا؟»
صدایت را دوست دارم، از طعم انعکاس آن در سینه‏ام لذت می‏برم. به ناکجا، به نازمان، به آنجا که ترانۀ نیلگون کوهستان به گوش می‏رسد.
نگاهمان به هم می‏رسد، در اعماق آن ناامیدی جای دارد. در فوران خشممان طعم تلخی است، گویی ایمان داریم، اما نمی‏خواهیم بپذیریم که می‏دانیم هیچ گریزی از دیوار‏های شهر نیست.
نگاهم را برمی‏گردانم به خیابانی که مرا از دیوار‏های شهر دور می‏کند. سرخوش می‏شوم وقتی چرخ‏هایم خیابان را می‏بلعند. دوباره می‏پرسی: «به کجا؟»
به آن‌سوی برف، آن‌سوی رنگ‏ها و صدا‏ها.»

مولفین و انتشارات
تمامی نتایج پروفایل‌ها
رویدادها
تمامی نتایج رویدادها
در ویترین
تمامی نتایج ویترین