مؤلف: هانس هرلین
مترجم: عباس پژمان
«افتاد جلو و از پلههایی با شيب تند که به صندوق امانات بانک منتهی میشد پايين رفتیم. موهايش مجعد و پوست پشت گردنش، حتى براى يک اسپانيايى، خيلى تيره بود. از تنها چیزی که خبر داشتم یک گردن با گردنبند نازک طلايی بود با دو تا لنگ باريکی که زیر دامن تنگ آبیرنگ و توى جورابهاى نازک بودند و پوست آنها هم همانقدر تيره بود. نگاه کردم به لنگها و پشت گردنش و سعى کردم به پول فکر نکنم تا مبادا مضطرب به نظر برسم...»